بایگانی دسته: بررسی

تحلیل و بررسی

نقد و بررسی No Man’s Sky Xbox One Edition

در حالی که سال ها از انتشار بازی No Man’s Sky بر روی کنسول Ps4 گذشته که به خیال خودش قرار بود انقلابی باشد. البته از همان ابتدا  باگ ها و مشکلاتی در بازی وجود داشتند که فرضیه ی انقلابی بودن را از ذهنمان کم رنگ کرد. حتی بسیاری جوک و ویدیو های خنده دار برای این بازی و باگ هایش تولید شد. البته اگر سازنده بازی ، قبل از انتشار انقدر از بازی خود تعریف نمیکرد و گیمر ها را هایپ نمیکرد شاید اینقدر هم تحقیر نمیشد!

نسخه اول

طبق گفته سازنده دنیای بازی انقدر بزرگ بود که هیچکس به همین راحتی نمیتواند بازیکن دیگری را پیدا کند، این قضیه زمانی جالب شد که دو بازیکن در یک زمان دقیقا در یکجا حضور داشتند اما یکدیگر را ندیدند و حالا اوضاع برای سازنده بازی کمی خراب شد.

و حالا نسخه ی جدیدی که سازنده بازی منتشر کرده است، نسخه Xbox One  و نسخه بهبود یافته Xbox One X است.

گرافیک بازی

در نسخه Xbox One شاهد رشد گرافیکی بازی نسبت به نسخه PS4 هستیم که یکی از نکات مثبت این بازی به حساب می آید اما اگر هنوز هم باگ ها وجود داشته باشند چی؟

در نسخه Xbox One رزولوشن ۹۰۰p و فریم ریت بر روی ۶۰ قرار گرفته شده و در نسخه  One X رزولوشن ۴K و فریم ریت قابل قبولی دریافت میشود. و حالا میتوان کهکشان را با کیفیت و جزییات بسیار بالا دید. همچنین برای دارندگان One X که فریم را به رزولوشن ترجیح میدهند نیز Performance Mode وجود دارد.

و اما باگ ها و کرش ها و ….!

خوشبختانه اکثر باگ ها و مشکلات نسخه اول در این نسخه رفع شدند و کرش های بازی به حداقل رسیده که باعث میشود بازیکنان Xbox One حداقل مشکلاتی که بازیکنان Ps4 داشنتد را نداشته باشند.

ویژگی های جدید

سازندگان به همین ارتقا های گرافیکی و رفع باگ ها قانع نشدند و امکانات جدیدی به بازی افزودند مانند قابلیت ساخت وساز پایگاه ها و توانایی بازی به صورت چند نفره واقعی و تعامل با دیگر بازیبازان که باز هم بسیار ارزشمند است.

حالا دنیای رندوم بازی فقط یک دنیای ترکیب شده ی رندوم نیست و بازی با توجه به منطق خود دنیا ها را به بهترین نحو خود میسازد.

حرف پایانی

در آخر باید گغت اگر انقدر نسخه قبل این بازی اعصابتان را خورد نکرده که قسم بخورید دیگر آن را بازی نخواهید کرد و یا اصلا این بازی را تجربه نکردید حالا میتوانید با گرافیک بهتر و باگ های کم تر این نسخه ارتقا یافته از بازی را بازی کنید.

Verdict

In The End, this version of No Man’s Sky should have been released as first version on PS4, this improvements are really big and there’s no more serious Bug or crashes in this game beside that there’s a lots of great new features and stuff, so we really recommend you to play this version and enjoy this great and beautiful universe

نکات مثبت بازی

گرافیک بهبود یافته و فوق العاده در One X

رفع اکثر باگ ها و مشکلات

افزودن قابلیت ها و حالت های بازی جدید

بخش مالتی پلیر بهتر

بهبود سیستم لوت

نکات منفی بازی

نبود داستان درست و حسابی در بازی

تمامی باگ ها رفع نشده اند

نمره گیم تاکس به No Man’s Sky Xbox One Edition

۸.۵/۱۰

سازندگان بازی:

توسعه دهنده : Hello Games

طراح : Gareth Bourn

ناشر :  Hello Games, 505 Games

?Who Made

Developer : Hello Games

Designer : Gareth Bourn

Publishers :  Hello Games, 505 Games

قیمت بازی : ۵۰$

لینک خرید Xbox One 

لینک خرید استیم

لینک خرید PS4

 

نقد و بررسی بازی The Mooseman

هدف یک بازی ویدیویی در وهله اول باید سرگرم کردن مخاطب باشد. این اصلی است که از اولین بازی‌های ویدیویی رعایت شده و صادق بوده است. بازی Pong که آن را اولین بازی ویدیویی تاریخ نامگذاری کرده‌اند، نه گرافیکی داشت و نه از داستان خاصی بهره می‌برد ولی به دلیل سرگرم‌کننده بودن توانست به محبوبیت غیرقابل تصوری دست پیدا کند و آغازگر صنعتی باشد که این روز‌ها افراد زیادی در آن مشغول بوده و یکی از سودآورترین صنعت‌های دنیا به شمار می‌آورد.

اما به مرور زمان المان‌هایی از مدیوم‌های دیگر نیز وارد بازی‌های ویدیویی شدند و برای مثال شاهد آثاری بودیم که تلفیقی از فیلم و بازی به شمار می‌روند یا آثاری توسط بازیسازان ساخته شده و روانه بازار شدند که به معنی واقعی کلمه هنر را با سرگرمی آمیخته و تجربه‌ای فراموش‌نشدنی ارائه کردند. بازی The Mooseman، یکی از همین دست آثار است که باید لقب یکی از عجیب‌ترین و در عین حال زیباترین بازی‌های مستقل چند وقت اخیر را به آن داد. سازندگان این بازی ولادمیر بلتسکی و میخائیل شواچکو هستند و با یک بازی دو بعدی روبرو هستیم که پازل‌هایی نیز در آن گنجانده شده است و حتی می‌توان بازی را در سبک شبیه‌ساز راه رفتن (Walking Simulator) نیز دسته‌بندی کرد.

داستان بازی The Mooseman برگرفته از افسانه‌های روسی (به طور دقیق‌تر افسانه‌های Perm) است و شما با مردی همراه می‌شوید که یک کاهن بوده و نیمه خدا و نیمه انسان است. به دلیل همین ویژگی هم وی قادر به دیدن بُعد ماورایی جهان است که از دید انسان‌های معمولی پنهان شده است. در بازی می‌توانید با زدن کلید اسپیس، بین دید معمولی و ماورایی سوییچ کنید و این اصلی‌ترین مکانیزم گیم‌پلی بازی است که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت. زمانی که وارد بعد ماورایی می‌شوید، یک جمجمه گوزن روی سرتان ظاهر می‌شود و محیط اطراف نیز تا حد زیادی تغییر پیدا می‌کند. داستان بازی از طریق متونی روایت می‌شود که هر از گاهی نشان داده شده و به زبان روسی هم خوانده می‌شوند. ولی خب صرفا با استناد به این متون، چیزی از داستان بازی دستگیرتان نخواهد شد! برای اینکه داستان بازی را کاملا فهمیده و درک کنید، باید متونی را که پس از رسیدن به اشیای درخت‌مانند (Totem) برای‌تان رونمایی می‌شوند، با حوصله و دقت بخوانید.

در صورتی که حوصله خواندن این متن‌ها را داشته باشید، با این جهان فانتزی و افسانه‌ای به صورت کامل آشنا خواهید شد و خواهید فهمید که شخصیت اصلی بازی چه کسی است و در پی چه چیزی وارد این ماجراجویی شده است. این متن‌ها و در کل داستان بازی، ریشه در افسانه‌ها و ادبیات روسی دارند و با داستانی عالی روبرو هستیم که در جریان آن به سه لایه زیرین، میانی و فوقانی جهان سفر خواهید کرد و به موارد پر رمز و راز مختلفی برخورد می‌کنید که پی بردن به راز آن‌ها،‌ لذت خاص خود را دارد. در مجموع از حیث داستانی، بازی بسیار غنی و کامل است و مخصوصا اگر به داستان‌های افسانه‌ای علاقه داشته باشید، قطعا از آن لذت خواهید برد.

همان‌طور که در ابتدای متن اشاره کردم، The Mooseman را حتی می‌توان در بین بازی‌های Walking Simulator دسته‌بندی کرد چرا که صرفا هدف شما در بازی راه رفتن و پی بردن به داستان بازی و در نهایت رسیدن به مقصد است و تنها کنترل‌های بازی کلید‌های چپ و راست، اسپیس و ایکس هستند. با این حال برای اینکه بازی از یکنواختی خارج شود، سازندگان معما‌ها و پازل‌هایی را نیز در دنیای بازی قرار داده‌اند که در این امر هم بسیار موفق بوده و توانسته‌اند بازی را از تکراری و خسته‌کننده شدن نجات بدهند. پازل‌های بازی اکثرا با سوییچ کردن بین دنیا‌های مختلف حل می‌شوند و طراحی خلاقانه‌ای نیز دارد. برای مثال در یکی از بخش‌های بازی، شاهد دو پلتفرم هستید که اگر هر دو فشار داده شوند، مانعی که پیش‌رویتان قرار دارد برداشته می‌شود. زمانی که در بعد معمولی هستید، این پازل قابل حل نیست ولی وقتی وارد بعد ماورایی می‌شوید، خواهید دید که تکه‌سنگ‌هایی که در محیط معمولی وجود داشتند، در اصل خرچنگ‌هایی هستند که در بعد ماورایی شما را دنبال می‌کنند و حال کافی است تا آن‌ها را روی پلتفرم‌ها قرار داده و سپس به بعد معمولی سوییچ کنید تا پلتفرم‌ها فشار داده شده و مانع برداشته شود. نمی‌خواهم با توضیح دادن بیشتر راجع به معما‌های بازی آن‌ها را اسپویل کنم، ولی در کل همین مثال کافی است تا بدانید که سبک معما‌های کلی بازی به چه شکل است و چه طراحی خلاقانه‌ای دارد.

همچنین عامل دیگری که به گیم‌پلی بازی تنوع می‌بخشد، چند مرحله کاملا متفاوت بازی است. برای مثال در بخشی از بازی در نقش یک شکارچی قرار می‌گیرید که باید گوزنی را شکار کند یا در بخشی دیگر سوار یک پرنده باید در آسمان‌ها پرواز کرده و حتی از دست یک موجود اهریمنی و غول‌مانند فرار کنید. اما مساله‌ای که می‌توان آن را ایراد گیم‌پلی بازی دانست، کوتاه بودن مدت زمان گیم‌پلی The Mooseman است. بیش‌ترین زمانی که بازی می‌تواند شما را سرگرم کند، تقریبا یک ساعت و نیم خواهد بود و این با احتساب خواندن تمامی متون داستانی و موارد دیگر است و خب از آنجایی که بازی ارزش تکرار بالایی هم ندارد، می‌توان گفت که این کوتاه بودن یک ایراد برای آن محسوب می‌شود. راستش را بخواهید وقتی یک بازی ضعیف را تجربه می‌کنم، ترجیح می‌دهم تا زودتر تمام شود تا از شرش خلاص شوم! ولی در مورد The Mooseman دوست داشتم بازی ادامه داشته باشد تا بتوانم بیش‌تر درگیر دنیای افسانه‌ای و پر رمز و راز آن شوم و به همین دلیل هم زمانی که به پایان بازی رسیدم، کمی تو ذوقم خورد و این کوتاه بودن بازی بیش‌تر به چشم آمد.

تا به اینجای متن راجع به ویژگی‌های مثبت بازی توضیح داده و ایرادی هم به آن گرفتیم؛ با این حال هنوز هیچ‌چیزی در مورد بهترین و لذت‌بخش‌ترین جنبه بازی که اتمسفر آن است، نگفته‌ام. بله؛ همان‌طور که در ابتدای متن هم اشاره کردیم، بازی The Mooseman از آن دست آثاری است که نشان می‌دهد بازی‌های ویدیویی، علاوه بر سرگرم‌کننده بودن می‌توانند یک شاهکاری هنری هم باشند و سازندگان آن‌ها هم علاوه بر بازیساز بودن، می‌توانند یک هنرمند واقعی باشند. طراحی‌های محیط بازی از همان لحظه‌های اول توجه‌تان را جلب می‌کنند و هر چه بیش‌تر در بازی پیش می‌روید، این زیبایی هم بیش‌تر به چشم می‌آید. برخی منظره‌ها و پس زمینه‌های بازی آن‌قدر زیبا هستند که حس می‌کنید تابلوهایی از بهترین نقاش‌های جهان در پس زمینه بازی قرار داده شده است.

زیبایی بازی تنها به این مورد هم خلاصه نمی‌شود و صحنه‌های ناب دیگری نیز در آن قابل مشاهده هستند. برای مثال در بخشی از بازی شاهد طلوع خورشید در پس‌زمینه هستیم که اگر بگویم چنین طلوع خورشید زیبایی را تا به امروز در کم‌تر بازی دیگری دیده‌ام، اغراق نکرده‌ام. یا زمانی که به دنبال شکار گوزن در محیطی برفی هستید، بازی بدون اینکه افکت‌های گرافیکی فوق‌العاده‌ای داشته باشد، محیط برفی و عکس‌العل‌های شخصیت اصلی نسبت به آن را به باورپذیرترین شکل ممکن به‌تان نشان داده و کاری می‌کند که حس واقعی بودن در چنین محیطی به‌تان منتقل شود.

بازی یک جنبه مثبت عالی دیگر هم دارد که موسیقی‌ها و صداگذاری‌های آن است. دقیقا به همان اندازه که بازی از حیث بصری زیبا است، از حیث موسیقی‌ها نیز فوق‌العاده عمل کرده است و آهنگ‌های پخش‌شده در بازی آنقدر عالی و گوش‌نواز هستند که پس از تمام کردن بازی، اولین کاری که کردم خرید آلبوم موسیقی‌های بازی بود. موسیقی‌های این اثر تماما به صورت اورجینال و بر اساس موسیقی‌های روسی ساخته شده‌اند و واقعیت این است که پیش از تجربه این بازی، هرگز فکر نمی‌کردم که موسیقی‌های روسی بتوانند تا این حد زیبا باشند. اما مساله‌ای که حتی از عالی بودن موسیقی‌ها هم مهم‌تر است، این است که این موسیقی‌ها کاملا مناسبت حال و هوای کلی بازی و لحظه‌ای هستند که در پخش می‌شوند و گاهی ممکن است آنقدر مجذوب جنبه‌های هنری بازی شوید که بی‌خیال پیش‌روی در آن شده و بخواهید فقط از گوش داده به موسیقی‌ها و تماشا کردن محیط پس زمینه بازی لذت ببرید.

صداگذاری‌های بازی نیز به اندازه موسیقی‌های آن عالی کار شده است و برای مثال صدای زوزه باد در محیط یا صدای برخی حیوانات و موجودات، کاملا طبیعی و باورپذیر بوده و حتی برخی موجودات که معمولا در بعد ماورایی هستند، صدا‌هایی دارند که بسیار رعب‌آور و ترسناک بوده و حتی بازی را شبیه به یک بازی ترسناک می‌کنند.

در مجموع، با اینکه The Mooseman تجربه‌ای کوتاه است و خیلی هم شما را به چالش نمی‌کشد، ولی از حیث هنری و داستانی آنقدر عالی است و آنقدر اتمسفر بی‌نظیری دارد که تجربه آن به هر شخصی، حتی افرادی که علاقه‌ای به بازی‌های ویدیویی ندارند هم پیشنهاد می‌شود و می‌توانید با پرداخت ۷ دلار به یک ضیافت هنری عالی بروید که تا مدت‌ها حس و حال و لذت آن از ذهن‌تان پاک نخواهد شد.

نکات مثبت : 

  • – داستان عالی برگرفته از افسانه‌های روسی
  • – طراحی‌های هنری فوق‌العاده
  • – موسیقی‌های گوش‌نواز و اوررجینال
  • – معما‌هایی خلاقانه و متنوع
  • – اتسمفر عالی و درگیر کننده

نکات منفی : 

  • – کوتاه بودن بازی
  • – نداشتن ارزش تکرار

نمره گیم تاکس به The Mooseman : 

۹/۱۰

سازندگان :

توسعه دهنده : Vladimir Beletsky

ناشر : Vladimir Beletsky

Who Made

Developer : Vladimir Beletsky

Publisher : Vladimir Beletsky

MXGP PRO Review

حالت های بازی محدود به یک حالت باریک آنلاین، چند حالت تک بازیکن مانند حمله زمان و نژادهای فردی، و حالت حرفه ای barebones. و پس از آن یک حالت آموزشی، اما ما آن را کمی در اختیار داریم. رفته رفته ویرایشگر آهنگ از Monster Energy Supercross است. جهنم، حتی حالت حرفه ای احساس راحتی می کند. گزینه های یکنواخت، گزینه های دوچرخه و غیره وجود دارد، اما تعداد واقعی گزینه ها کمتر می شود. همه چیز فقط در مقیاس کوچکتر نسبت به نوشته های گذشته احساس می شود. با این حال، یک حالت “شدید” وجود دارد که تلاش های واقع گرایانه ای را برای مدیریت موتور سیکلت ارائه می دهد، با فیزیک سخت تر و گزینه های دوچرخه ای، نیاز به یک ریزه کاری بسیار بیشتر دارد و این علاوه بر قدردانی است.

MXGP PRO_20180709120146

با این حال، ما هنوز در مورد گیم پلی واقعی صحبت نکرده ایم، بنابراین ممکن است بدانید که چطور است. و متاسفانه آن مانند بازی های قبلی در سری است که گفته می شود، وحشتناک است. ما چندین بار از گیم پلی این مجموعه گرفته ایم و این استثنا نیست. در حالی که در بعضی مناطق پیشرفت می کند، در نهایت به چرخ دنده چرخان بیشتر می رسد. انتخاب خط چیزی است که ما در این سریال مشکل بزرگی داشته ایم، زیرا مساله دوچرخه خاکی بسیار مهم است. به طور شگفت انگیز، انتخاب خطا در واقع ممکن است این بار، گاهی اوقات.

MXGP PRO_20180710175857
Milestone تعداد زیادی از بازی های مسابقه ای را هر ساله منتشر می کند. بعضی از آنها نیمه بد نیستند، مانند گرید، در حالی که دیگران، به ویژه بازی های موتور سیکلت، چیزهایی را که مایل هستند را ترک می کنند. متاسفانه، MXGP Pro یکی از بازی های موتور سیکلت است و در حالی که این مساله به هیچ وجه به اندازه بدبختی مطلق MXGP 3 نیست، این یک گام قطعی از سوی عنوان Monster Energy Supercross است.
MXGP PRO_20180709221244
MXGP Pro جدیدترین بازی مسابقه با تمرکز بر مسابقات جهانی Motocross می باشد و این مجموعه ای از ویژگی های مورد انتظار را شامل می شود، مانند همه آهنگ های سال گذشته و تعدادی از حالت هایی که انتظار می رود در یک بازی پیدا کنید مانند این. اما این مشکل است. در حالی که Monster Energy Supercross در واقع انتظارات را فراتر گذاشت و ایده های جدید را در چندین نقاط کلیدی معرفی کرد، MXGP Pro نشان می دهد که بازگشت به حالت عادی است، در حالی که هیچ کمتری از حد انتظار از انتظارات وجود ندارد.
اما برای بازگشت به “آموزش”، که ممکن است در واقع بدترین جنبه بازی باشد. آموزش شامل یک لبه کوتاه از یک مسیر متقاطع با روایت در مورد نحوه بازی کردن بازی است. این مدت حدود دو دقیقه طول می کشد و پس از آن یک دنباله ای از مأموریت های آموزشی وجود دارد تا توانایی های خود را افزایش دهد. عجیب و غریب، این ماموریت های آموزشی به پاداش های درون بازی، مانند سرعت واکنش سریع تر به دروازه یا زوایای بهتر، کمک می کند. این به خودی خود خوب است، اما هنگامی که شما با این واقعیت که این ماموریت های آموزشی هر چیزی را به هیچ وجه کمک نمی کند، جفت می شود، خسته کننده می شود. شما باید یک دنباله ای از چیزها، مانند سوار شدن از طریق تعدادی از پرچم ها در یک مقدار مشخصی از زمان، اما هیچ یک از پیشرفته تر حرکت می کند، مانند تمیز کردن، برای شما گذاشته شده است. مأموریت های آموزشی به معنای “خوب، این کار را انجام می دهند” بدون هیچ گونه حسادت، به شما کمک می کند تا چگونگی انجام آن را بیاموزید. نتیجه نهایی ما را مجبور کرد تا از طریق هر سطح بارها اجرا شود، از جمله چندین ده ها تلاش در برخی موارد. اگر ما یک توپ استرس با ما نداشتیم، موارد متعددی وجود داشت که DualShock در معرض خطر واقعی پرواز از طریق نزدیکترین پنجره بود. این آموزشها به همان اندازه سرگرم کننده است که سر خود را به دیوار بچرخانید، بنابراین اگر به آن ها بروید، مراقب باشید.
اگر چه چیزی خوب است که باید گفت، این است که مدل های دوچرخه خوب نگاه می کنند. همه تولید کنندگان مختلف در نمایش هستند، و هر دو صدا و ظاهر دوچرخه استثنایی است. علاوه بر این، گزینه های آب و هوایی، در حالی که محدود هستند، رضایت بخش هستند. مسابقه در طول باران به طور خاص، به نظر می رسد واقعا فوق العاده است. درخشش گل و باران بسیار خوب است. این فقط شرمنده طراحی صدا در مناطق دیگر بازی نیست و به خوبی اجرا نمی شود. جمعیتی که برای تماشای این مسابقات بیرون می آیند، ساکت هستند. هر بار یکبار یک بار تشویق می کنید، اما هرگز برق نمی گیرد. و تعداد افرادی که در واقع نشان داده شده است در مسابقات هستند بسیار کم Arizona Coyotes می تواند به راحتی آنها را برای حضور در مسابقه. همچنین توصیه می شود که موسیقی متن خود را برای بازی به ارمغان بیاورید؛ چه موسیقی کوچکی در نهایت فراموش می شود.
گفته می شود که Milestone باید با بازی های دوچرخه خاک خود به عقب برگردد و همه چیز را مجددا کار می کند. بیانیه ای گفته می شود که Telltale نیاز به استفاده از یک موتور جدید دارد. اما هنوز هم با MXGP Pro درست است. یک پیشرفت بسیار کمی نسبت به MXGP 3، اما یک گام قابل توجه از Monster Energy Supercross، MXGP Pro به طور عمده یک فاجعه چشمگیر است. این چیزهای زنانه درست می شود و یک ردیف جدید از آهنگ ها را برای رقابت در اختیار شما قرار می دهد، اما شما بیش از حد مشغول خواهید شد تا سر خود را به دیوار بچرخانید تا متوجه شوید.
با این حال، ما هنوز در مورد گیم پلی واقعی صحبت نکرده ایم، بنابراین ممکن است بدانید که چطور است. و متاسفانه آن مانند بازی های قبلی در سری است که گفته می شود، وحشتناک است. ما چندین بار از گیم پلی این مجموعه گرفته ایم و این استثنا نیست. در حالی که در بعضی مناطق پیشرفت می کند، در نهایت به چرخ دنده چرخان بیشتر می رسد. انتخاب خط چیزی است که ما در این سریال مشکل بزرگی داشته ایم، زیرا مساله دوچرخه خاکی بسیار مهم است. به طور شگفت انگیز، انتخاب خطا در واقع ممکن است این بار، گاهی اوقات.

امتیاز کلی بازی ۷.۵

اطلاعات بازی

بررسی بازی The Crew 2

اما وجود این نکات مثبت به معنی بی نقص بودن The Crew 2 نیست. متاسفانه هنوز هم سیستم لوت ساده و ناکارآمدی را در بازی شاهد هستیم. با پیروزی در هر رقابت، بازی به صورت خودکار جوایزی را در قالب لوت به شما می‌دهد که در سه دسته معمول، کمیاب و حماسی با سه رنگ سبز، آبی و بنفش رده‌بندی شده‌اند. هر یک از جعبه‌ها شامل یک قطعه از خودرو می‌شوند که می‌توانید با استفاده از آنها، توانایی خودروی خود را افزایش دهید و به اصطلاح خودروی‌تان را ارتقاء دهید. نکته منفی در این میان اما عددی است که روی هر قطعه نوشته شده و عملا با برداشتن یک قطعه جدید، دیگر قطعه‌های جمع‌آوری شده پیشین به دردتان نمی‌خورد. این موضوع یکنواختی خاصی را به جمع‌آوری لوت‌ها داده است و متاسفانه یوبی‌سافت به خوبی از پتانسیل این بخش استفاده نکرده است. هرچند در تئوری نام ارتقاء روی سیستم لوت‌باکس The Crew 2 گذاشته شده است، اما در عمل تنها شاهد لیستی از اجزا خودرو هستیم که باید آن‌ها را بررسی کنید و روی خودروی خود سوار کنید. البته یوبی‌‌سافت به طور خاص برای تغییر عملکرد وسیله نقلیه تنظیماتی پیشرفته‌تر را ارائه می‌دهد که با افزایش دنبال‌کننده‌ها به بخش های مختلف آن دسترسی پیدا می‌کنید و می‌توانید تا با تغییر پارامترهای نمایش داده شده، به صورت دستی تغییراتی جزئی را در خودرو ایجاد کنید. در مجموع سیستم ارتقاء خودروها حرفی برای گفتن ندارد.

البته گرافیک The Crew 2 هنوز هم نکات مثبتی دارد. خوشبختانه یوبی‌سافت سیستم پویای روز و شب و آب‌و‌هوا را در بازی گنجانده است که با وجود مغایرت‌هایی که با موقعیت جغرافیایی شهر‌ها دارد، به بهترین شکل تنوع را از لحاظ بصری وارد بازی می‌کند. از طرفی وسایل نقلیه نیز هر کدام در جایگاه خود طراحی خوب و پرجزئیاتی دارند. سفارشی‌سازی خودروها بی‌شک یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های بازی The Crew 2 است و امکان طراحی اسکین‌های مختلف و اشتراک گذاری سریع و بی‌دردسر با سایر بازیکنان مهیا شده است. از طرفی یوبی‌سافت در دنیای بازی حیات وحش را گنجانده است. با ورود به هر شهر یا منطقه کوهستانی و باتلاق‌ها، با حیوانات مختلفی از تمساح گرفته تا خرس و کرکس روبه‌رو می‌شوید و برای تنوع هم که شده یوبی‌سافت آلبوم عکسی را به عنوان ماموریت در اختیار بازیکنان گذاشته است. هریک از خانواده‌ها در کنار رقابت و چالش‌های مبتنی بر مهارت، درخواست تصویر برداری از حیوانات و مکان‌های تفریحی را می‌کنند که باید با انجام دادن آنها پول و فالوور بیشتری را جمع‌آوری کنید. از طرفی حالت Photo Mode در یک کلمه پر محتوا است و برای علاقمندان به اشتراک گذاری تصاویر، جزئیات پرشماری را حتی با امکان بازبینی ویدیویی می‌دهد. وجود این ویژگی باعث شده است تا هیچ صحنه‌ی زیبا یا خنده‌داری را از دست ندهید و در هر زمان بتوانید از زوایای مختلف، تصاویر مورد نظرتان را ثبت کنید یا حتی شرایط آب و هوایی را با توجه به خواسته خود تغییر دهید.

از شرایط آب و هوا گفتیم. در روزهای گذشته ساکنین ایالات متحده آمریکا اشاراتی به مغایرت سیستم پویای آب‌وهوای The Crew 2 با شرایط اقلیمی برخی شهرها داشتند، تا جایی که حتی انتقاداتی از هوای برفی لس‌آنجلس در بازی شد؛ در حالی که بیش از پنجاه سال از بارش برف در این شهر می‌گذرد. با این حال صرفا وجود این مغایرت‌ها را نمی‌توانیم نکته‌ای منفی بدانیم. تجربه بازی The Crew 2 حداقل تا زمانی که حالت PvP به این بازی اضافه شود، پیرامون محور رقابت‌ها با هوش مصنوعی می‌گذرد و در نتیجه باید با ورود به هر کدام از مسابقات که با نام دیسیپلین شناخته می‌شوند، در دو درجه سختی Normal و Hard رقابت کنید. خوشبختانه ساخته Ivory Tower میزبان وسایل نقلیه‌ به ویژه‌ خودروهای لایسنس شده متفاوتی از جمله استون مارتین، لوتوس، بی‌ام‌و و مرسدس بنز است. عمده خودروها یا وسایل نقلیه مربوط به مدل‌های ۲۰۱۶ به قبل می‌شوند و حتی شاهد همکاری یوبی‌سافت با پورشه برای حضور محصولات این خودروساز پرطرفدار هستیم. از طرفی خودروهای کلاسیک نیز نقش پررنگی در بازی دارند که خریداری و رقابت با آنها لذت بخش است. یوبی‌سافت همچنین سعی کرده است تا نمای داخلی خودروها را با دقت طراحی کند، با این‌حال آنطور که انتظار می‌رفت نمای داخلی پرجزئیاتی را شاهد نیستیم. هرچند به سال‌های پایانی نسل هشتم نزدیک می‌شویم، یوبی‌سافت به شکل عجیبی وجود آینه‌ها در بازی را بی‌معنی کرده است و شاهد آینه‌هایی کدر هستیم. در نتیجه برای، حتما زاویه دوربین را تغییر دهید که شدیدا به گیم‌پلی دلهره‌آور بازی ضربه می‌زند.

نقشه‌ای عظیم، ۱۴ حالت رقابتی و انواع و اقسام وسایل نقلیه، The Crew 2 را به یک بازی مسابقه‌ای آرکید زیبا تبدیل کرده است.

فارغ از آنکه طرفدار چه سبکی باشید کمپانی یوبی‌سافت نشان داده است که می‌تواند اثری باب طبع سلیقه شما را با کمک استودیوها توسعه دهد و عرضه کند. به ویژه در چند سال گذشته خط مشی یوبیسافت به سمت توسعه بازی‌های جهان باز رفته است تا با باز گذاشتن دست بازیکنان، تجربه‌ای خوشایند را برای آنها رقم بزند. اینکه بخواهید در یک اثر جهان باز نقش‌آفرینی به نیویورک پسا آخرالزمانی بروید یا با پوشیدن کلاه‌خود و برداشتن تبرتان در قرون وسطی به دوئل بپردازید، چیزی است که یوبی‌سافت در بازی‌های خود از The Division گرفته تا For Honor هرچند با وجود ایرادات، خلق کرده است. اما تا سال ۲۰۱۴ و علی‌رغم وجود بازی‌های مسابقه‌ای مختلف در میان مجموعه‌های فرانسوی‌ها، نبود یک مجموعه ریسینگ همه‌جانه به شدت احساس می‌شد. مجموعه The Crew، ساخته استودیوی Ivory Tower را می‌توانیم یکی از بازی‌های متفاوت کمپانی یوبیسافت در طول چهار سال گذشته بنامیم؛ مجموعه‌ای که آنچنان که باید در میان آی‌پی‌های پر سر وصدای یوبی‌سافت دیده نشد و با وجود مهره‌های فراوانی که برای سرگرم‌کردن بازیکنان داشت، آنچنان که باید بهش پرداخته نشد. تعقیب و گریز‌های هیجان‌انگیز در The Crew و وجود رقابت‌های PvP که هنوز هم باگذشت چند سال جذاب هستند، ساخته فرانسوی‌ها را به اثری آرکید و سرگرم‌کننده تبدیل کرد که حداقل پتانسیل سرگرم‌کردن بازیکنان نه‌چندان حرفه‌ای را داشت. بازیکنانی که دوست ندارند ذهن خود را مشغول مسائل فنی خودرو کنند و می‌خواهند با اجرای بازی گشتی در ایالات متحده بزنند و رقابتی نزدیک و البته نفس‌گیر را با سایر بازیکنان تجربه کنند.

نقاط قوت

  • – هندلینگ خوب کنترل هر یک از وسایل نقلیه
  • – تنوع دسترسی به وسایل نقلیه لایسنس شده‌
  • – زمان لودینگ کم علی‌رغم دنیایی بسیار وسیع
  • – شرایط آب و هوایی پویا در کنار نورپردازی چشم‌نواز
  • – قابلیت شخصی‌سازی پرجزئیات تمامی وسایل نقلیه
  • – موسیقی تند و متناسب با اتمسفر حاکم بر بازی

نقاط ضعف

  • – فیزیک بد خودروها، به ویژه در زمان برخورد با موانع
  • – لوت باکس‌ها پتانسیل بیشتری برای ارتقاء قابلیت وسایل نقلیه داشتند
  • – انیمیشن بعضا خنده‌دار و ناامیدکننده شخصیت‌ها

نمره گیم تاکس به The Crew 2

۸/۱۰

لذت گذر زمان در ONRUSH

در عنوان Onrush دو تیم در جاده‌ای رها می‌شوند که در ان به غیر از خودروهای مسابقه‌دهنده (یا بهتر است بگوییم مبارز) خودروهای عادی دیگری هستند که هیچ وظیفه‌ای جز شلوغ کردن صحنه نبرد و واژگون شدن بر عهده ندارند. با انجام حرکات ریسکی، پرش‌های بلند و از همه مهم‌تر آسیب زدن به حریف نواری آبی‌رنگ تحت عنوان Boost پر خواهد شد. وقتی این نوار به حداکثر میزان خود برسد، گیمر می‌تواند با سرعت بسیار بیشتر به حریفان نزدیک شده و بسیار راحت آن‌ها را نابود کرده و برای چند ثانیه از میدان نبرد حذف نماید. تعداد Boostها تعیین‌کننده تیم برنده خواهد بود. اما بازی به همین سادگی‌ها هم نخواهد بود‌. نکته‌ای که در ابتدا جلب توجه می‌کند آن است که در این عنوان پشت سر رقبا بودن مزیت به حساب می‌آید و نه سبقت گرفتن و جلو زدن از آن‌ها. در واقع از پشت سر است که می‌توان به خودروهای دیگر ضربه وارد کرد و دید خوبی از آن‌ها داشت. در بازی دائماً افراد با Boost کردن جلو می‌افتند و فرصت به رقیب خواهد رسید تا بتازد و امتیاز کسب کند. این عامل به همراه پاداش‌هایی که از ریسک و برخوردهای گوناگون به دست می‌آید، بازی را مهیج و جذاب کرده است.

بردن در بازی منوط به تقسیم وظایف و عملکرد کلی تیم خواهد بد، پس چه کسی که عالی بازی می‌کند و چه کسی که حرفه‌ای نیست همگی در برد و باخت شریک خواهند بود و این لذت بخش است. در واقع اگر ضعیف هم هستید سعی کنید بهترین خود باشید تا به تیم تا حد توان کمک نمایید و کم کم حرفه‌ای شوید. در ضمن بازی بخشی را برای آموزش گیمرها فراهم نموده و در ویدئوها یا نوشته‌هایی تکنیک‌های اولیه بازی را آموزش می‌دهد. در بازی ۸ گروه وسیله نقلیه متفاوت وجود خواهد داشت که هر کدام وظیفه مخصوص به خود را دارند. برای مثال برخی بیشتر به درد محافظت از دیگر هم‌تیمی‌ها می‌خورند و بعضی‌ها هم مناسب حمله هستند. این مساله به مانند تمام بازی‌های آنلاین می‌تواند شمشیری دولبه باشد. از طرفی تجربه تیمی و همکاری مناسب با دوستان و پیروزی لذت‌بخش است و از طرفی دیگر ممکن است دیگران ذره‌ای به این مسائل اهمیت ندهند و روی اعصابتان رژه بروند. همچنین در هنگام بازی آنلاین توانایی قطع کردن بازی و رفتن به منوی آن را نخواهد داشت (مگر آن که کلا بازی را ببندید!).

اما نکته‌ای که کمی به بازی ضربه می‌زند کمبود محتوا برای آن است. متأسفانه بازی در حد و قواره یک عنوان ۶۰ دلاری نیست. بازی چهار ماد اصلی مختلف به همراه ۸ گروه وسیله نقلیه دارد و در حالت آنلاین خود حداقل در کوتاه مدت لذت‌بخش است، اما در حالت Single Player پس از چند ساعت تجربه بازی، تنوع کافی ندارد. وجود مادهای متنوع‌تر برای این عنوان ضروری به نظر می‌رسد، زیرا به نظر می‌رسد مادهای بازی پس از مدتی تازگی و جذابیت خود را از دست خواهند داد. شاید این مشکل بعدها با آپدیت‌ها و DLCهایی برطرف شود. اما به هر حال این عنوان در قیاس با عناوین ۶۰ دلاری دیگر بیش از حد ساده و کوچک است. حتی در بازی حالت Local Multiplayer هم وجود ندارد و نمی‌توانید با اعضای خانواده و دوستان خود بر روی یک دستگاه بازی کنید. با توجه به ماهیت عنوان Onrush نبود این بخش عجیب به نظر می‌رسد، زیرا بازی اساسا برای سرگرمی ساخته شده است.

ONRUSH™_۲۰۱۸۰۶۰۱۱۵۳۶۱۹

در زمینه گرافیک فنی Onrush قابل قبول است. نه کمتر و نه بیشتر. در واقع نه گرافیک عالی و فوق‌العاده‌ای دارد که بیننده را بر سر ذوق بیاورد و نه توی ذوقش خواهد زد‌. کیفیت بافت‌ها، نورپردازی، طراحی خودروها و …همگی چنین وضعیتی دارند‌. اما گرافیک هنری و طراحی مناطق و محیط‌های بازی بسیار خوب صورت پذیرفته‌ است. جاده‌ها و مناظر بازی همگی زیبا هستند و رانندگی در آن‌ها لذت‌بخش است. همان طور که پیش‌تر اشاره شد توپوگرافی مناطق و جاده‌های بازی به‌گونه‌ای است که دائماً در حال پریدن از تپه‌ها و فرود آمدن روی پستی‌ها هستیم. هنگامی که از تپه‌ای بالا رفته و پرشی انجام می‌دهیم، ناگهان نور خورشید در افق نمایان شده و منظره‌ای زیبا خواهد ساخت. آسمان و مناطق و مناظر دوردست هم با جزییات خوبی طراحی شده و به زیبایی کلی بازی افزوده‌اند. در مجموع می‌توان گرافیک بازی را جزو نقاط مثبت بازی به حساب آورد.

صداگذاری و موسیقی بازی وضعیت مناسبی دارند. از طرفی صدای زد و خورد و تخریب و گاز خودروها صدای عالی بازی خواهد بود و مخاطب را بیشتر درگیر مبارزات خواهد کرد و از طرف دیگر موسیقی‌های نسبتاً خشن با ضرب‌آهنگ تند کاملاً با گیم پلی آن هماهنگ است و تا به خوبی در راستای جذابیت عنوان عمل می‌کند. انتخاب موسیقی‌ها بسیار هوشمندانه صورت گرفته است. از طرفی کمی خشن هستند تا حس تخریب را منتقل می‌نمایند و از طرفی دیگر آن قدر هم خشن نیستند که فضای لذت‌بخش و شاد بازی را خراب کنند. همگی آن‌ها هم از نظر ریتم بسیار مناسب انتخاب شده‌اند. گاهی اوقات دوست دارید به همراه بازی هد بزنید! و حرکات موزونی را هم دسته به دست انجام دهید!

در مجموع می‌توان Onrush را بازی مفرح و جذابی دانست که در تمامی بخش‌هایش از جمله گیم‌پلی، طراحی مناطق، موسیقی، صداگذاری و … خوب و یا قابل قبول عمل می‌کند. بازی می‌تواند لذت زد و خورد و تخریب را به خوبی منتقل کند و از این نظر چیزی کم نگذاشته است. گیم پلی آن را در هیچ بازی دیگری ندیده‌ایم و بازی از این نظر ارزشمند است اما بازی با توجه به قیمت ۶۰ دلاری‌اش محتوای کافی برای عرضه به مخاطب ندارد و این بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف آن محسوب می‌شود.

امتیاز بازی ۹۰

اطلاعات بازی

MotoGP 18

 

در نگاه اول می‌توان گفت که روند Moto GP 18 همانند سایر بازی‌های مایل استون بوده که این بار به شکل شبیه‌ساز موتورسیکلت جریان دارد. سازنده سعی کرده در سبک رقابتی- ورزشی یک عنوان جذاب خلق کند، هر چند باید گفت در هدف خود ناموفق بوده است. با توجه به سبک رقابتی بودن، این عنوان در بعضی از موارد مانند طراحی پیست‌ها، چیزی از سایر عناوین ریسینگ کم ندارد، اما در بسیاری از بخش‌های دیگر ناقص بودن این عنوان به وضوح به چشم می‌آید. در واقع باید گفت که مایل استون طی نه ماه گذشته، سه عنوان رقابتی-ورزشی را وارد بازار جهانی کرده است و به نظر می‌آید که با توجه به تعدد عنوان‌های در دست ساخت، نمی‌تواند برای بهبود کیفیت این عنوان، وقت کافی صرف کند.

MotoGp 18 برخلاف Monster Energy Supercross از گیم‌پلی ساده‌ای بهره‌مند است و سعی می‌کند با وجود سبک شبیه‌ساز، با ساده کردن برخی المان‌ها بازیکنان را به انجام بازی ترغیب نماید. در نگاه اول این ایده شاید مشکلی نداشته باشد ولی بعد از انجام چند مسابقه و دیدن هوش مصنوعی ضعیف رقبا، ساده بودن به یکی از نقاط ضعف بازی تبدیل شده و موجب می‌گردد که روند آن پس از چند ساعت به شدت تکراری شود. سیستم مکانیزم گیم پلی از دو بخش اتوماتیک و دستی بهره‌مند است به طوری که برای افرادی که تازه کار هستند، سیستم اتوماتیک خیلی می‌تواند کاربردی باشد. مثلا سر پیچ های تند، موقع تعویض دنده‌ها، رفتن به پیت ( جایگاه) به صورت اتوماتیک برای تعویض تایرها و… که کنترل این سیستم به صورت دستی کار بسیار مشکل و طراحی شده برای افراد حرفه‌ای تر است. دقیقا مثل عناوین قبلی این استودیو بازیکن می‌تواند قبل از شروع مسابقه، شرایط جوی را از طریق گزارشگر بازی بررسی کند و برای هر شرایط جوی خاص، مثل آسفالت‌های خیس و لغزان، نوع تایر موتور خود را عوض کند یا از قدرت موتور کاسته تا در پیچ‌های مارپله‌ایی، از آن شرایط جان سالم بدر ببرد و با موانعی بر خورد نکند.

بخش Career مود هم مثل Monster Energy و Gravel، در بازی گنجانده شده تا بازیکنان بتوانند با خلق یک شخصیت غیر واقعی، داستان خود را رقم بزنند. بخش کرییر همانند دیگر عناوین، بازیکن با یک داستان کلیشه‌ای رو‌به‌رو است که از همان اول هیچ مهارت و تجربه‌ای ندارد و کم کم باید با مسابقاتی که می‌دهد برای خود طرفدار و اسپانسر به دست آورد. در واقع اصل کرییر بازی‌های مایل استون اینگونه حکم صادر می‌کنند که برای به دست آوردن هر چیزی نیاز به اسپانسر است و هرچه اسپانسر قوی‌تری داشته باشید، آیتم‌ها، وسایل و حتی موتورهای بهتری خواهید داشت به علاوه آنکه برای به دست آوردن هر اسپانسر نیاز به تلاش دارید. تلاش مداوم که هر چیزی را ممکن می‌سازد. در واقع اگر همه عناوین مایل استون را تجربه کرده باشید، دریافت خواهید کرد که این بخش هر بار با یک داستان یک طرفه ضعیف به طور مداوم تکرار می‌شود.


در کنار این بخش‌ها، بار دیگر مایل استون با کمک سرور اختصاصی خود، بخش جذاب چند نفره را مثل همیشه به این بازی اضافه کرده تا اگر احیانا حوصله بخش تکنفره  کرییر را ندارید، در کنار دوستان خود اوقات نسبتا کم اما سرگرم کننده‌ای را رقم بزنید. خوشبختانه سرورهای کمپانی یا خیلی قوی یا خالی از بازیکن است چرا که با اینترنت‌های معمولی هم می‌شود بخش آنلاین بازی را به خوبی تجربه کرد.

نکته عجیبی که در بازی می‌توان دید این است که گرافیک بازی نسبت به عناوین قبلی مایل استون، پسرفت چشمگیری داشته است. با اینکه تمام عناوین این استودیو با موتور قدرتمند Unreal Engine توسعه یافته اند، اما در وضوح کیفیت تصویری، این قضیه کاملا روشن است که MotoGP 18 بر خلاف بازی های قبلی این استودیو، به صورت بهینه طراحی و تولید نشده‌اند و افت بسیار زیاد گرافیکی برای این استودیو که قبلا از لحاظ گرافیکی بین عناوین مستقل حرفی برای گفتن داشت، الان شک و شبه هایی در رابطه با تولید این بازی چشم می‌آیند. و اما بحث موسیقی و صداگذاری هم که باشد، بازهم این این عنوان در بین بازی‌های قبلی مایل استون ضعیف عمل کرده و موسیقی خاصی در بازی شاهد نیستم. البته در بخش صداگذاری، صدای تمام موتور‌های مسابقه خیلی شبیه به مدل واقعی آن‌ها است و در این زمینه نمی‌توان ایرادی گرفت، اما این بازی حتی فاقد چند موسیقی برای پس زمینه و یا حتی قبل از برگذاری مسابقات اصلیست. البته به لطف برخی میان پرده های درون بازی که بیشتر جنبه معرفی دارند ( مثلا وقتی پیستی در اسپانیا انتخاب می‌کنید، میان پرده‌ای با موضوع اسپانیا، مردم، فرهنگ و حتی موسیقی آن به صورت خلاصه شده پخش می‌شود که در نوع خود بسیار جالب است) دیگر موسیقی خاصی درهیچ کجای بازی وجود ندارد.

در کل می‌توان گفت که مایل استون تمام امیدها را با عرضه ناقص این بازی نا امید کرد، چرا که بعد از عرضه Monster Energy Supercross به شخصه معتقد بودم که آینده روشن و خوبی در انتظار مایل استون است، ولی رفته رفته و بعد از عرضه بازی نه چندان خوب Gravel و این بازی ناقص، نه تنها از راه اصلی و موفقیت دور شد، بلکه تمام پل‌های موفقی که قبلا ساخته بود تماما خراب شد. مایل استون با عرضه بازی‌های ناقص یکی پس از دیگری نشان داد که نمی‌تواند از مرحله مستقل بودن به خوبی عبور کرده و خود را در سطح یک سازنده موفق نشان دهد.

امتیاز کلی بازی ۷۵

اطلاعات بازی

Tennis World Tour

طراحی مدل‌ها و چهره‌ها در Tennis World Tour افتضاح است. به جز یکی دو نفر که احتمالاً برای آن‌ها وقت بسیار بیشتری صرف شده (مانند راجر فدرر)، باقی چهره‌ها نه تنها در حد نسل هشتم، که در مقایسه با بازی‌هایی که در اوایل نسل قبلی عرضه می‌شدند نیز ضعیف‌تر است. در کنار این موضوع، تمامی چهره‌ها به قدری آماتور طراحی شده‌اند که گویی سطح صورت همگی آن‌ها را صیقل زده باشند! مدل‌های بازیکنان نیز دست‌کمی از چهره‌هایشان ندارند. البته پرواضح است که هیچگونه زمانی صرف ساختن «مدل‌ها» نشده و تمامی ۳۰ تنیسور را در ۳ یا ۴ مدل برای بدن و دیگر اجزای آن‌ها گنجانده‌اند. ساخت ورزشگاه‌های متعدد در بازی، از معدود نقاط قوت TWT است که حداقل در این بخش باعث تنوع شده است. اما حتی در این صورت نیز مشکلات موجود در طراحی و همچنین اتمسفر بسیار بسیار ضعیف استادیوم‌ها، تمام زحمات تیم سازنده را به باد می‌دهند. طراحی مدل‌های توپ جمع‌کن‌ها بسیار مصنوعی‌ است و به ندرت حرکت می‌کنند، همچنین تماشاگران موجود در ورزشگاه نیز با انیمیشن‌هایی تکراری، بیشتر یادآور تماشاگران بازی فیفا در سال ۲۰۱۰ هستند! البته انیمیشن‌های خود بازیکنان نیز چندان تعریفی ندارند. با اینکه در مواقعی شاهد اجرای روانی از تنیسورها هستیم، پس از گذشت چند دقیقه از بازی‌کردن، تکراری بودن و نیز لگ‌های اعصاب خرد کن (مانند مواقعی که بازیکن به توپ نمی‌رسد و همیشه باید در لحظه نهایی یک لگ در انیمیشنشان وجود داشته باشد)، چیزی جز یک تجربه ناخوشایند را به ارمغان نخواهد داشت. همچنین انیمیشن‌هایی که پیش از زدن سرویس‌ها تعبیه شده‌اند به طرز فجیعی با اعصاب مخاطبان بازی می‌کنند و قابلیت حذف شدن نیز ندارند!

به گیم‌پلی بازی که برسیم، پیش از هرچیزی، نحوه ارائه آن ما را به یاد Top Spin 4 می‌اندازد. با دکمه‌های مختلف می‌توان ضربات کات‌دار، مستقیم یا قوس‌دار را به توپ وارد کرد و همچنین مقدار قدرت ضربات با درجه‌ای که به صورت دایره‌ای نمایش می‌یابد قابل مشاهده است. همین‌طور مقدار نیروی هر بازیکن در نواری زیر آن شخصیت مشخص می‌شود. می‌بینید؟ همه چیز «دقیقاً» شبیه به Top Spin 4 است. حتی نحوه زدن سرویس نیز به همان‌گونه است. اما تجربه بازی کردن Tennis World Tour چیزی فراتر از ناخوشایندی به همراه ندارد. ضربات در خیلی از مواقع حتی در صورت به موقع زدن دکمه‌ها اصلاً به توپ اصابت نمی‌کنند و به راحتی امتیازها را از دست خواهید داد. در بسیاری از مواقع نیز با انیمیشن‌های تکراری، رالی‌های خسته‌کننده‌ای را تجربه خواهید کرد که تمامی ندارند و اساساً هرچقدر هم که تلاش کنید، باز هم با کار با ضرباتی تکراری ادامه می‌یابد. حال سوالی که مطرح می‌شود این است که با وجود تقلید صد در صدی گیم‌پلی این بازی از عنوانی که ۷ سال پیش عرضه شده، چرا پیاده سازی آن حتی نمی‌تواند مانند همان بازی باشد؟ اگر Bigben Interactive قادر به نوآوری در زمینه گیم‌پلی نیست، چرا تقلید را هم نمی‌تواند به خوبی انجام دهد؟ آیا مشکل به جز ناتوانی بازیساز در خلق گیم‌پلی‌ است که هسته اصلی چنین بازی‌ای را تشکیل می‌دهد؟

شاید تنها نوآوری TWT در روند گیم‌پلی، کارت‌های مهارتی باشد که در طول بازی هرکدام از بازیکن‌ها می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند. گرچه حتی این بخش نیز با وجود پرداخت خوبی که داشته، عملاً بلا استفاده و بی‌کاربرد است. در راستای همین موضوع، جا دارد که به بحث هوش مصنوعی که به طرز بسیار عجیبی نامتعادل است، بپردازیم. در حین بازی کردن TWT، حتی در بالاترین درجه سختی نیز می‌بینید که امتیاز گرفتن از حریف چندان چالشی را به همراه ندارد و بازیکنی را که CPU کنترل می‌کند، به هیچ وجه از ضربات متنوع و یا چالش برانگیز استفاده نمی‌کند. در طرف دیگر ماجرا، در پایین‌ترین درجه سختی نیز بازی به راحتی دنبال نمی‌شود. بلکه در بیش از ۵۰ درصد مواقع هوش مصنوعی تمامی ضربات متعدد شما را به درستی پاسخ می‌دهد و ممکن است تا ۵۰ یا ۶۰ ضربه را نیز به صورت رالی طی کنید ولی هوش مصنوعی دچار هیچ اشتباهی نمی‌شود!

در منوی اصلی بازی بخشی را تحت عنوان «مدرسه تنیس» خواهید دید. در این حالت می‌توان در دسته‌های مختلف به تمرین پرداخت و با نحوه گیم‌پلی بازی آشناتر شد. تجربه این بخش برایم این موضوع را مسجل کرد که عملاً تفاوتی میان ضربات گوناگونی که در بازی تعبیه شده نیست و در اکثر مواقع تنیسورها با ضربات تاپ‌اسپین حمله خواهند کرد، نه چیز دیگر! جدای این بخش، در منوی اصلی حالتی نیز برای بخش آنلاین بازی درنظر گرفته شده که تا لحظه نگارش این مقاله هنوز شروع به کار نکرده است. و اما به مهم‌ترین بخش بازی، یعنی حالت Career می‌رسیم. در این بخش مخاطب باید شخصیت موردنظر خود را طراحی کند و از رنک ۱۰۰ در رنکینگ جهانی شروع کرده و با انجام مسابقات مختلف و تمرین‌هایی خاص، خود را به بهترین تنیس‌باز جهان برساند. همانند این بخش را قبلاً و به صورت کامل‌تر در بازی Virtua Tennis دیده بودیم. خصوصاً لایسنس نشدن گرند اسلم‌های بزرگ و کاپ‌های مطرح تنیس کاملاً توی ذوق بازی‌کنندگان می‌زند، چرا که مجبورند تنها بعضی از مسابقات درجه پایین‌تر را تجربه کنند.

قابلیت طراحی شخصیت در Tennis World Tour فاجعه است. تقریباً هیچ گزینه خاصی برای شخصی‌سازی کارکتر موجود نیست و عمق این مصیبت زمانی به اوج خود می‌رسد که می‌بینید برای چهره بازیکنتان فقط ۱۰ گزینه از پیش آماده شده پیش رو دارید. جالب است که در بخش Career که باید در مسابقات مختلف با تنیسورهایی بازی کنید که مثلاً جزو ۱۰۰ نفر اول رنکینگ جهانی هستند، خواهید دید که تمام آن شخصیت‌ها نیز از همین الگو پیروی کرده‌اند! کافی است کمی از ریاضیات گسسته دبیرستان بلد باشید تا بدانید که طبق اصل لانه کبوتری، دست کم ۱۰ تنیس‌باز از میان ۱۰۰ شخصیتی که در بخش Career وجود دارند، عیناً مانند یکدیگر هستند! به خاطر همین موضوع است که در طی بازی کردن، بارها با رقیبی روبرو می‌شوید که دقیقاً ظاهری مانند خودتان خواهد داشت. معجون ناهمگون ساخته شده توسط Bigben Interactive با صداگذاری بسیار بد کار خود را به پایان می‌برد. اگر Top Spin 4 را تجربه کرده باشید، می‌دانید که افکت‌های صوتی استفاده شده در آن چقدر به اتمسفر مسابقات کمک کرده بود. اما درTennis World Tour عملاً خبری از صداگذاری نیست. هیچ صدایی برای کشیده شده کفش‌ها بر روی چمن، زمین خاکی و سالن تعبیه نشده و در کنار این، صدای تماشاچیان بسیار مصنوعی و گوش‌خراش است. اصرار به وجود صدای گزارشگر نیز سبب شده تا به جز شنیدن ۳-۴ خط تکراری، در طول بازی هیچ کاربردی از آن نمود پیدا نکند.

در بد بودن Tennis World Tour شکی نیست. شاید وجود معدود نکات مثبت موجود در بازی بتواند تنها برای چند دست بازی کردن، آن را قابل تحمل کند، اما مخاطبانی که به دنبال یک بازی تنیس هستند، احتمالاً نمی‌توانند هیچ دلیلی پیدا کنند تا علاوه بر پرداخت ۶۰ دلار، عنوانی را تجربه کنند که نسخه به مراتب بهتر و دلچسب‌تر آن ۷ سال پیش عرضه شده بود!

امتیاز کلی بازی ۶۵

اطلاعات بازی