بایگانی برچسب: s

بررسی بازی Transference

اما خب مشکلات بازی Transference، صرفا در داستان آن خلاصه نمی‌شوند. این ساخته یوبیسافت، یک بازی ترسناک و معمایی است که در طول آن، باید معما‌های مختلفی را حل کنیم تا بتوانیم به کریستا‌ل‌ها برسیم و در نهایت بازی را تمام کنیم. معما‌های بازی، اصلا و ابدا بد نیستند، اما خب شاید بتوان اصلی‌ترین مشکل را ساده بودن بیش از اندازه اکثر آن‌ها دانست. با این حال بازی، یک سری مکانیزم‌های جالب هم دارد. با خاموش و روشن کردن چراغ‌ها، تغییراتی در محیط بازی اعمال می‌شود و این مکانیزم، یکی از لازمه‌های حل برخی از معما‌های بازی است. برای مثال ممکن است یک اتاق، در حالتی که چراغ‌ها خاموش هستند ظاهر شود، اما کلید باز کردن آن، در حالت چراغ روشن وجود داشته باشد. پس باید ابتدا چراغ‌ها را روشن کنید، کلید را بردارید و سپس دوباره با خاموش کردن چراغ‌ها، در مذکور را باز کنید و به اتاق دسترسی داشته باشید. اما خب با وجود چنین مکانیزم‌های جالبی که حل کردن برخی معما‌های بازی را جذاب می‌کنند، یک سری معما هم هستند که بیش از حد ساده طراحی شده‌اند. فرضا در بخشی از بازی باید یک پسورد را پیدا کنید، اما این پسورد، دقیقا در همان محیط و جلوی چشم شما روی چند تکه کاغذ نوشته شده است و در نتیجه، چالش خاصی پیش روی‌تان قرار نمی‌دهد. سازندگان حداقل می‌توانستند این پسورد را در یک محیط جداگانه قرار بدهند تا برای پیدا کردن آن حداقل مجبور به گشتن محیط شویم و همه‌چیز بی‌نهایت سرراست و ساده نباشد. 

جدا از این، یکی دیگر از مشکلات Transference حجم بسیار بالای آیتم‌های به‌دردنخور در محیط آن است که هدفی جز سردرگم کردن مخاطب ندارند. از آن بدتر اینکه شخصیت شما، در آن واحد فقط یک آیتم را می‌تواند در دستانش نگه دارد و به همین دلیل، گاهی پیدا کردن آیتمی که واقعا به آن نیاز دارید، از بین آیتم‌های زیادی که در محیط بازی قرار دارند، به کاری آزاردهنده تبدیل می‌شود و جالب است بدانید که گاهی اگر یک آیتم را برای برداشتن و بررسی آیتمی دیگر روی زمین بگذارید، آن آیتم محو می‌شود و به جای قبلی‌اش برمی‌گردد و در نتیجه اگر به آن نیاز داشته باشید، باید باز دوباره به جای قبلی آن بروید و آیتم را بردارید! درست است که Transference یک تجربه کوتاه است، اما وقتی که مشکلات و طراحی ساده بسیاری از معما‌های آن را در نظر می‌گیریم، به این نتیجه می‌رسیم که بازی، واقعا کشش گیم‌پلی طولانی‌تری را هم ندارد و حتی در این زمان کوتاه هم در سرگرم کردن مخاطبش دچار مشکل می‌شود. پس در مجموع، گیم‌پلی Transference با‌وجود داشتن یک سری مکانیزم‌های جالب و معما‌های انگشت‌شماری که حل کردن‌شان لذت‌بخش است، نهایتا در سطحی متوسط قرار می‌گیرد. 

پس جدا از تمام مشکلاتی که بازی دارد، اگر دل‌تان یک تجربه ترسناک تاثیرگذار می‌خواهد که حس ترسش برای مدتی هم که شده در خاطرتان باقی بماند، Transference در این زمینه موفق عمل می‌کند. در این راه، جدا از المان‌های بصری که به آن‌ها اشاره داشتیم، صداگذاری‌ها هم نقش بسزایی دارند. به همین دلیل و مخصوصا اگر بازی را با هدفون تجربه کنید، آن حس گیر افتادن در یک محیط قفس-مانند توسط المان‌های صوتی هم به شما منتقل خواهد شد و راستش را بخواهید، این حس گاهی به حدی سنگین و آزاردهنده می‌شود که می‌خواهید برای دقایقی هم که شده، بازی را متوقف کنید و با رفتن به فضای باز، کمی به ذهن‌تان استراحت بدهید و به آرامش برسید. با اینکه سازندگان در برخی زمینه‌ها در خلق تجربه‌ای جذاب موفق ظاهر نشده‌اند، اما مشخص است که شناخت خوبی از سبک ترس داشته‌اند و با استفاده از المان‌های بصری و صوتی، توانسته‌اند آن فشار روانی ناشی از ترس را به شکلی خوب به مخاطب‌شان منتقل کنند. 

در مجموع، اینکه باید Transference را بازی کرد یا خیر به عوامل متعددی بستگی دارد. در زمینه داستان، Transference حرف خاصی برای گفتن ندارد و طبیعتا افرادی را که عاشق داستان غنی در بازی‌ها هستند، راضی نخواهد کرد. در طرف دیگر، بازی از حیث گیم‌پلی هم یک سری محدودیت‌ها و ضعف‌ها دارد و از این نظر هم چیز جدیدی ارائه نمی‌دهد و داشته‌هایش هم جذابیت چندانی ندارند. ولی به عنوان یک تجربه ترسناک، بازی در ترساندن مخاطبش و ارائه حس وحشت و خفقان به وی،‌ موفق ظاهر می‌شود و از نظر بصری و صوتی هم در سطح مناسبی قرار دارد. پس اگر دلتان یک تجربه ترسناک کوتاه ولی تاثیرگذار می‌خواهد، بد نیست تا نگاهی هم به Transference داشته باشید؛ مخصوصا اگر این شانس را داشتید که بازی را با هدست واقعیت مجازی تجربه کنید، قطعا نیازتان به ترسیدن ارضا خواهد شد. 

پیش‌تر هم اشاره کردیم که در Transference خیلی خبری از ترس‌های مقطعی نیست و بازی بیش‌تر مبتنی بر ترس روانی است. در چنین بازی‌هایی، معمولا شاهد یک اتمسفر و حس خفقان‌آور هستیم و خب Transference هم در رسیدن به این هدف موفق ظاهر می‌شود. سبک خاص بصری بازی و استفاده از رنگ‌هایی مثل قرمز در طراحی و نورپردازی‌ها باعث شده تا در طول بازی، مدام این حس به سراغ‌مان بیاید که انگار در داخل یک محیط قفس-مانند گیر افتاده‌ایم و می‌خواهیم هرچه زودتر از آن خلاص شویم. درست است که Transference برای تجربه نیازی به هدست واقعیت مجازی ندارد و در حالت عادی هم در القای این حس ترس موفق ظاهر می‌شود، اما طبیعتا تجربه بازی با هدست واقعیت مجازی این بار ترس را حتی بیش از پیش هم افزایش خواهد داد و این هدفی است که سازندگان در ساخت این بازی داشته‌اند. حس ترس موجود در Transference از همان ثانیه‌های آغازین بازی شروع می‌شود و به جرات می‌توان گفت که تا پایان هم با قوت در آن باقی می‌ماند. 

خب تا به اینجا، از این گفتیم که بازی، داستان چندان خوبی ندارد و در ارائه گیم‌پلی درگیر‌کننده هم خیلی موفق نمی‌شود. پس آیا با در نظر داشتن این موارد، Transference هنوز هم ارزش تجربه کردن را دارد یا خیر؟ جواب این سوال، بیش‌تر به خود مخاطب و این مساله برمی‌گردد که وی از یک بازی چه انتظاراتی دارد. اما اجازه بدهید قبل از نتیجه‌گیری کلی در مورد بازی، به یک عنصر دیگر اشاره کنیم که هم، اصلی‌ترین نقطه قوت Transference است و هم می‌تواند عاملی باشد که به‌خاطر آن، بتوانیم تجربه بازی را حداقل برای یک بار پیشنهاد بدهیم. این عنصر، چیزی نیست جز ارائه یک اتمسفر ناب و حس ترس روانی آزاردهنده؛ البته آزاردهنده از نوع جذابش! به هر حال همه ما، با دیدی مشخص به سراغ بازی‌های ترسناک می‌رویم؛ با این دید که بازی‌های این سبک قرار نیست تجربه‌ای مفرح و شاد در اختیارمان قرار بدهند و برعکس، انتظارمان از این بازی‌ها این است که آن نیازمان به ترسیدن را جوابگو باشند. خب Transference حداقل در این زمینه تا حدود زیادی موفق می‌شود. 

نقاط قوت

  • + یک سری مکانیزم‌های جالب گیم‌پلی مثل سوییچ بین محیط‌ها
  • + موفق ظاهر شدن در ارائه حس ترس روانی
  • + اتمسفر خوب
  • + صداگذاری‌های با‌کیفیت

نقاط ضعف

  • – داستانی ضعیف و سرراست علی‌رغم شروع خوب
  • – ساده بودن بیش از حد برخی معما‌ها
  • – محدودیت‌هایی چون امکان برداشتن یک آیتم در آن واحد
  • – وجود تعداد بسیار زیادی آیتم به‌دردنخور در محیط
  • – شخصیت‌پردازی ضعیف

نمره گیم تاکس به Transference

۸/۱۰