بازی جدید استدیو Sucker Punch یعنی خالق بازی Infamous توسط سونی تایید شد.
همانطور که در E3 2017 مشاهده کردید شاهد نمایشی از این بازی نبودیم اما رییس استدیو های پلی استیشن یعنی Shuhei Yoshida در E3 به این بازی اشاره کرد و گفت بار ها و بار ها این بازی را تجربه کرده اما اطلاعاتی از بازی فاش نکرد.
همچنین این احتمال وجود دارد که این بازی در PlayStation Experience 2017 معرفی شود و شاهد نمایشی از آن باشیم.
باید منتظر ماند و دید بازی جدید این استدیو خوش نام به چه شکل خواهد بود.
تخفیف های جدید PSN برای این اخر هفته در راه است و بازی هایی که بیشتر دارای مرحله های دو نفرو یا همان co-op هستند با قیمت بسیار کمتری در دسترس قرار میگیرند.
پلی استیشن به تازگی تغییراتی در سیستم تخفیف های اخر هفته PSN ارایه داده است به این گونه که دیگر برای خرید کردن از PSN الزاما نباید اکانت شما plus باشد.بعضی از بازی های co-op که در لیست این تخفیف ها قرار دارند و بیشتر به چشم می ایند resident evil 5.resident evil 6 که هر کدام به قیمت ۸ دلار و sportfriends و hell drivers ultimate editon هستند که به ترتیب به قیمت های۴.۴۹ دلار و ۱۶ دلار به عرضه گذاشته شده اند. بعضی از دیگر بازی های این لیست که ارزش دیدن را دارند
۷days to die:10.49$
the jackbox party pack trilogy:24$
marvel ultimate aliance 1,2: 16$ each
nidhogg:5$
tropico5:9$
Videoball:2$
همچنین ps3 هم دو نسخه اول بازی های borderlands را به قیمت ۸ دلار (۴دلار هر کدام) به عرضه گذاشته و بازی های دیگری چون sportfirends به قیمت ۴.۴۹ دلار وguilty gear Xrd sign به قیمت ۱۲ دلار در این لیست مشاهده میشود.
the jackbox party pack
اما نوبت به VITA میرسد, در این بین ps vita انتخاب های محدودتری برای بازی ها دارد اما بازی های hell drivers و nidhogg همانطور که در PS4 flash sale حضور داشتند درps vita هم حضور دارند و به قیمت های۱۶$و۵$ در این لیست قرار میگیرند و همینطور بازی دیگری به نامearth defence force 2 با قیمت ۶ دلار در این اخر هفته در لیست بازی های تخفیف دار vita قابل مشاهده است.
سر انجام پس از انتظار های طولانی Call of duty Modern Warfare Remaster که با Call of duty Infinite Warfare داده می شد. تایید شد که به صورت جداگانه برای فروش و با قیمت ۴۰$ برای Xbox one ,Ps4,Pc به فروش خواهد رسید.
بازی جدید Slightly Mad Studios یعنی Project Cars 2 که نسخه دوم از سری Project Cars می باشد. بر روی Xbox One X به صورت ۴k واقعی اجرا خواهد شد و همچنین نرخ فریم بازی ۶۰ فریم خواهد بود.
همچنین استدیو سازنده اعلام کرد هنوز نمیتوان برای نسخه Ps4 Pro اظهار نظر کرد.
نسخه دوم بازی Project Cars در ۳۱ شهریور برای پیسی، پلیاستیشن ۴ و ایکسباکس وان عرضه خواهد شد.
یک بازی ترسناک باید دقیقاً چه ویژگیهایی داشته باشد؟! محیطهای کوچک و دلهرهآور و محیطهای ناآرام؟ شخصیتپردازی خوب و البته فضاسازی بینظیر و البته داستان؟ یا شاید بهتر است بگوییم که مثل همه بازیها، باید از همه لحاظ خوب باشند! خب اصلاً بیایید این مقدمه آبکی را کنار بگذاریم. خیلی صاف و ساده، بازیهای ترسناک را به دو دسته تقسیم میکنیم: یکی بازیهایی که تنها قصد دارند تا شما را بترسانند، و دیگری، بازیهایی که هدفی شاید فراتر از ترساندن داشته باشند. اینکه Narcosis از کدام نوع است را خیلی ساده میتوان با دیدن نقد و بررسیها نتیجه گرفت و اصلاً برای همین مورد این مقاله را مینویسیم. Narcosis سعی دارد تا کارش را از همه لحاظ به خوبی انجام داده باشد و سعی میکند در عین سادگی و سکوت، یک تجربه متفاوت را به بازیبازان هدیه داده باشد. با گیم تاکس و نقد و بررسی این عنوان همراه باشید.
داستان بازی، در زیر آب، در اقیانوسی دور از دسترس شکل میگیرید. جایی که در طول یک عملیات استخراج منابع در زیر زمین، یک زمین لرزه دیوانهوار اتفاق میافتد و همه چیز یکدفعه دود میشود و نابود. حالا، Kip Mattas، به تنهایی مجبور به تلاش برای بقا و زنده ماندن در زیر آب و شرایط بحرانی است؛ و تنها، باید با مقدار کمی اکسیژن و البته جسدهای مرده دوستان و همکارانتان ادامه بدهید. راستش را بخواهید، درباره داستان بازی دوست نداشتم از همین ابتدا سخنرانی کنم، اما بنظر اگر اصل حرف را همین الان، مخصوصاً برای اینچنین عنوانی بزنم، به مراتب بهتر است. داستان بازی را زیر ذرهبین که بگذاریم، متوجه کلیشههای همیشگی هستیم، شاید مثل همیشه. در حال تنفس در یک روز عادی و یک زندگی عادی هستیم، ناگهان یک اتفاق غیرمنتظره میافتد و همه چیز خراب میشود و همه میمیرند و زخمی میشوند و شما ناگهان مانند ققنوسی از میان خاکسترها بلند میشوید! اما خب، تاریخ بازیهای ویدیویی هم به ما میگوید، که ممکن است با همین کلیشهها یک شاهکار به یادماندنی ساخته بشود و تعداد اینگونه بازیها هم آنقدر زیاد است که نیازی به اسم بردن نیست. در واقع، اگر بخواهید از کلیشهها شاهکار بسازید، باید ذهن و داستان بازی را از اسارت آن کلیشهها آزاد کنید. اما خب، درباره سیر داستانی Narcosis، شاید با چیزی میان این دو رو به رو باشیم! یک عنوان وحشت و بقای اول شخص است که زیباییهای خودش را هم دارد. یک لباس غواصی، یک تابوت متحرک، یک لشگر جسد و یک عالم توهم زیر آب.
اما این بازی، اصلاً از آن دسته نیست که بخواهد فقط برای ترساندن و سرگرم کردن باشد؛ یا حداقل، از نظر من نیست! چرا که در پس شروع کلیشهای بازی، پایانی بسیار خوب و عالی در انتظار شماست و تجربهای بسیار حساب شده قرار دارد. بازی، مدام شما را در محیطهای تاریک و تنگ قرار میدهد و از اینکه نمیدانید چه اتفاقی قرار است بیفتد احساس ترس عجیبی دارید. و خب، این تنها جادوی Narcosis نیست! داستان بازی هم به همین انددازه جالب و قابل توجه است. قابل توجه از این لحاظ که شما را در پایان حسابی راضی میکند. شاید مدام در طول بازی، با یک داستان خوب و قابل قبول طرف باشیم و پس از آن، در پایان ناگهان داستان بازی به سطح عالی برود. مانند یک صعود بی سابقه و یک پیشرفت ۳ ساعته عالی. وقتی در طول جریان بازی هم، مدام جسد دوستان و همکاران را میبینید، نوعی حس تنهایی سختی به شما دست میدهد که واقعاً زیباست. و آن موجودات و آن مشکلات. و واقعاً کار سازندگان در این زمینه خوب بوده، و واقعاً حرکت در زیر آب حس میشود و حتی میتوانید فشار آب را نیز لمس کنید. حرکت در آب البته، علیرغم خوب بودن و قابل لمس بودن، مشکلاتی را هم دارد. مثل زمانی که بخواهید بچرخید و سرتان را تکان بدهید و این چرخیدن، با توجه به گیمپلی و حالت بازی، به شدت اعصابخردکن است. البته حالا، این مسئله را هم اگر کنار بگذاریم، مشکل دیگری از راه میرسد و آن هم مبارزه و ضربه در بازی است! شاید واقعاً نیاز بود تا سازندگان، کمی مبارزات در بازی را عمیقتر میکردند (!). درست است که استفاده از چاقو زیر آب سخت است، اما حداقل مثل اسباببازی هم قرار نیست با آن رفتار کنیم. علیالخصوص هنگام روبرو شدن با دشمنان اوضاع بدتر هم میشود. در این زمینه، نیاز بود تا در این زمینه کمی نوآوریهای مهم صورت بگیرد.
شاید در بحث فضاسازی، در این چند سال اخیر، هیچگاه عنوانی مانند بایوشاک را ندیده باشیم و شاید در چندسال بعد هم نبینیم! آن فضای خاص و مرده و غمگین، دیوانهوار و استثنایی. اما، قصد ندارم تا چیزی را از Narcosis بگیرم! این بازی هم فضاسازی خاص خودش را دارد و سعی میکند تا یکنواخت هم نباشد و این خوب است. فضایی که در زیر آب است، تاریک و افسرده، در کنار وسایل و تکنولوژیهای نابود شده، نشان از ضعف آنها برای حفاظت از انسان دارند و در نهایت، این خودِ انسان است که باید نجات دهنده ظاهر بشود و قهرمان قصه باشد. شخصیت بازی نیز، مدام با خودش صحبت میکند، و همین صحبت کردن، باعث میشود تا او را بیشتر بشناسیم و درک کنیم و باعث میشود تا پایان بازی برای شما جذابتر بشود و بیشتر به دنبال آن باشید. پس از همه اینها، به موسیقی بازی میرسیم! یک موسیقی خوب اما نامناسب که واقعاً بعضی از مراحل، حسابی اعصابخردکن میشوند و حس بازی را از بین میبرد. درباره زمان اتمام بازی هم، تقریباً این زمان با جمعآوری همه اطلاعات به پنج ساعت نیز میرسد اما در حالت عادی، اگر کمی به کارتان سرعت بدهید، و از فرعیات دوری کنید، در سه ساعت هم میتوانید همه چیز را به پایان برسانید. گرافیک بازی هم با توجه به موتور بازیسازی Unity 5 کاملاً به بازی میخورد و عالی است. طراحان بازی، به خوبی توانستهاند تا محیطهای مختلف را آنطور که باید بسازند. نکات خیلی ریزی هم وجود دارد که امیدوار هستم همه شما به آنها دقت کنید.
Narcosis عنوانی است که با ذهن شما بازی میکند. شما را درگیر دیدهها میکند در حالی که دیدهها همه اشتباه و غیرواقعی هستند و پس از آنکه کارش با شما تمام میشود، آنگاه همه چیز خراب میشود و بدتر و بدتر میشوند تا بالاخره به Narcosis برسید! بازی نکات مثبت و منفی خاص به خودش را دارد و مهمترین نکته مثبت بازی، Narcosis بودن آن است. عنوان خاصی که سعی دارد، خودش را مطرح و متفاوت نشان بدهد و بله، این بازی متفاوت است و ویژگیهای خودش را دارد و اصلا پس از تجربه، ناامیدتان نمیکند.
علاوه بر چالشهای بیشمار بازی، فعالیت دیگری نیز در هر بخش کوهستان وجود دارد که شامل چند داستان در مورد گروههای ورزشی و سرگذشت آنها میشود. با گشت و گذار در کوهستان میتوانید این داستانها را بشنوید و ذهنیت کاملتری نسبت به محیط بازی پیدا کنید. مشخص است که یوبیسافت اینگونه موارد جانبی را در بازی گنجانده تا Steep صرفاً به یک بازی ورزشهای زمستانی صرف تبدیل نشود، اما اصلاً در هدف خود موفق نبوده و این موارد آنقدری اهمیت ندارند که کسی که دنبالشان برود. اما برای کسانی که همواره به دنبال افزایش سطح کاراکتر خود در بازی و نزدیک شدن به ۱۰۰ درصد هستند، Steep گزینهی مناسبی است. علاوه بر چالشها که همیشه میتوانید برای کسب امتاز یا زمان بهتر تلاش کنید، موارد زیاد دیگری شبیه به تروفی یا اچیومنت در بازی وجود دارد که میتوانید دنبال کامل کردن آنها بروید. مواردی مثل تعداد دفعاتی که از ارتفاع زیادی سقوط میکنید یا مسافت کلی طی شده یا منطقهی بکر کشف شده در بازی. همهی این موارد در بخش حساب کاربری شما در منوی بازی قابل مشاهده هستند و اگر وسواس خاصی برای کامل کردن بازیها دارید، میتوانید ساعتهای زیادی صرف صد درصد کردن بازی کنید.
در واقع همهی چیزهایی است که Steep به شما ارائه میکند، اینکه از بازی لذت ببرید کاملاً بر عهدهی خودتان است و باید خودتان راهی در این کوهستان برفی پیدا کنید چرا که Steep تنها یک زمین بازی در اختیارتان میگذارد، نه بیشتر. گاهی اوقات حتی حس میکنید مشغول انجام نسخهی دموی یک بازی کاملتر هستید، چرا که به نظر میرسید بازی میخواهد قابلیتهای را نشان دهد و بعداً از آنها برای هدفی خاص استفاده کند. اما حیف که هدفی در کار نیست و این فقط چالشها و لذت خود ورزشها هستند که شاید دوباره شما را سمت بازیها بکشانند. در بازیهای ورزشی دیگر حداقل شاهد مسابقات مشخص و لیگهای از پیش تعیین شده هستیم که برای قهرمانی در آنها رقابت میکنیم و در عین حال از خود ورزش نیز لذت میبریم، اما استیپ فاقد این ویژگی است و همین آن را به یک بازی بسیار معمولی بدل کرده.
اما حداقل نکتهی مثبت این است که Steep یک بازی زیبا و چشمنواز، دست کم از لحاظ هنری است. چشماندازهای کوهستان بسیار دیدنی است و اگر میدان دید بزرگی داشته باشید و قلهها دیدتان را مسدود نکرده باشند، شاهد مناظر بسیار زیبایی خواهید بود. ویژگی جالب در مورد گرافیک بازی این است که هرلحظه که بخواهید، میتوان زمان روز را عوض کنید که به مثابهی آن با تغییر موقعیت خورشید در آسمان سایههای درختان و کوهها تغییر میکند و جنس نور نیز بنا به زاویهی خورشید عوض خواهد شد. علاوه بر این جو کلی بازی را نیز میتوانید دستخوش تغییر کنید و شبیه نرمافزارهای ویرایش عکس، یک فیلتر کلی روی بازی اعمال کنید تا حال و هوای کوهستان تغییر کنید. حتی امکان بازی در شب نیز وجود دارد و با یک چراغ قوه میتوانید مسیرتان را از لابهلای درختان و صخرهها پیدا کنید. در نقطهی مقابل گرافیک هنری اما گرافیک فنی قرار دارد که ضعیف کار شده و اگر کمی به بافتهای درختان یا خود صخرهها دقت کنید متوجه کیفیت پایین آنها میشوید. خوشبختانه شاهد افت فریم در صحنههای شلوغ و سریع نیستیم و با اینکه بازی در ۶۰ فریم بر ثانیه اجرا نمیشود اما حداقل از افت فریم رنج نمیبرد.
Steep تقریباً در همهی زمینهها متوسط عمل کرده و همین باعث میشود نتوانیم پروندهی آن را کاملاً ببندیم. بازی نه یک شبیهسازی بینقص برای عاشقان ورزشهای زمستانی است نه یک محصول بسیار ضعیف و شکستخورده. Steep چیزی میان این دو است که میتوانست با اضافه کردن محتوای منطقی مانند مسابقات و لیگهای مشخص ارزش تکرار خود را بالا ببرد. در حال حاضر صرفاً با چندین و چند چالش اسنوبورد، اسکی، وینگسوت و پاراگلایدر طرفیم که شاید نیمی از آنها هم لذتبخش نباشد و بعد از چند ساعت اولیه، هدفی برای ادامه دادن نبینید. نمیدانم یوبیسافت چطور میتواند این همهی ایدهی خوب را خراب کند و از آنها بازیهایی بسازد که پس از مدتی فراموش میشوند و تنها امیدها را به این سازنده کمتر و کمتر میکند. این شرکت ۲۰۱۶ را با یک بازی کاملاً معمولی و یک فیلم بسیار ضعیف به اتمام رساند و باید از همین حالا دست به دعا ببریم که در سال جدید حداقل محصولی در حد و اندازههای Watch Dogs 2 ارائه کند. شاید همهی امیدمان بازگشت اساسینها باشند، که البته آنها با سابقهی خوب یوبیسافت در رشته کردن پنبهها بهتر خیلی برایش ذوقزده نشویم.
وقتی همهی ما در انتهای کنفرانس E3 یوبیسافت منتظر معرفی یک بازی جدید بودیم و امیدهایمان را هم به یک شاهزاده پارسی و اسپلینتر سل جدید از دست داده بودیم، یوبیسافت تصمیم گرفت Steep را معرفی کند. یک شبیهساز ورزشهای زمستانی. بازیای که نه معرفیاش، نه نسخهی بتایش و نه نسخهی نهاییاش نتوانستند من را هیجانزده کنند. نه اینکه مشکلی با ورزشهای زمستانی داشته باشم، اما یک بازی صرف نظر از محتوایش باید همیشه عاملی برای جذب مخاطب داشته باشد. ورزشهای مهجورتری مانند هاکی روی یخ یا گلف شاید طرفداران خاص و محدودی داشته باشند، اما بازیهایی که از آنها ساخته میشود اکثراً عاملی جذاب داشته تا دیگر گیمرها را نیز به سمت خود بکشاند. Steep اما با اینکه دست روی ورزشهای جذابی چون اسنوبورد و پاراگلایدر گذاشته، اما نتوانسته از آنها یک بازی هیجانانگیز بسازد. یوبیسافت که همیشه ایدههای خوب خودش را با اجرایی ضعیف نابود میکرد، حالا یک ورزش جذاب واقعی را تبدیل به بازیای دست و پا شکسته و ناقص کرده است.
اگر از قبل پیشزمینهای از ورزشهایی که استیپ ارائه میدهد نداشته باشید، وینگسوت و اسنوبورد را بسیار جذابتر از اسکی و پاراگلایدر مییابید. چون هم کنترل آنها سادهتر است هم حرکات نمایشی بیشتری میتوان با آنها انجام داد. یکی دیگر از خوبیهای استیپ این است که در هرجای این کوهستان جهانباز باشید، میتوانید بلافاصله به یکی از این چهار ابزار دسترسی داشته باشید تا شیبها را با اسکی و اسنوبورد و ارتفاعات را با وینگسوت و پاراگلایدر طی کنید. یک گزینهی قدم زدن نیز در بازی گنجانده شده تا در مکانهای دشوار راحتتر بتوانید راهتان را پیدا کنید. از دیگر ابزار کاراکتر شما در بازی یک دوربین دو چشمی است که با آن میتوانید علاوه نظاره کردن چشماندازهها و بررسی شیبها و موانع، مناطق جدید پیدا کنید تا چالشهای جدیدی باز شود.