بایگانی برچسب: s

بررسی بازی Transference

اما خب مشکلات بازی Transference، صرفا در داستان آن خلاصه نمی‌شوند. این ساخته یوبیسافت، یک بازی ترسناک و معمایی است که در طول آن، باید معما‌های مختلفی را حل کنیم تا بتوانیم به کریستا‌ل‌ها برسیم و در نهایت بازی را تمام کنیم. معما‌های بازی، اصلا و ابدا بد نیستند، اما خب شاید بتوان اصلی‌ترین مشکل را ساده بودن بیش از اندازه اکثر آن‌ها دانست. با این حال بازی، یک سری مکانیزم‌های جالب هم دارد. با خاموش و روشن کردن چراغ‌ها، تغییراتی در محیط بازی اعمال می‌شود و این مکانیزم، یکی از لازمه‌های حل برخی از معما‌های بازی است. برای مثال ممکن است یک اتاق، در حالتی که چراغ‌ها خاموش هستند ظاهر شود، اما کلید باز کردن آن، در حالت چراغ روشن وجود داشته باشد. پس باید ابتدا چراغ‌ها را روشن کنید، کلید را بردارید و سپس دوباره با خاموش کردن چراغ‌ها، در مذکور را باز کنید و به اتاق دسترسی داشته باشید. اما خب با وجود چنین مکانیزم‌های جالبی که حل کردن برخی معما‌های بازی را جذاب می‌کنند، یک سری معما هم هستند که بیش از حد ساده طراحی شده‌اند. فرضا در بخشی از بازی باید یک پسورد را پیدا کنید، اما این پسورد، دقیقا در همان محیط و جلوی چشم شما روی چند تکه کاغذ نوشته شده است و در نتیجه، چالش خاصی پیش روی‌تان قرار نمی‌دهد. سازندگان حداقل می‌توانستند این پسورد را در یک محیط جداگانه قرار بدهند تا برای پیدا کردن آن حداقل مجبور به گشتن محیط شویم و همه‌چیز بی‌نهایت سرراست و ساده نباشد. 

جدا از این، یکی دیگر از مشکلات Transference حجم بسیار بالای آیتم‌های به‌دردنخور در محیط آن است که هدفی جز سردرگم کردن مخاطب ندارند. از آن بدتر اینکه شخصیت شما، در آن واحد فقط یک آیتم را می‌تواند در دستانش نگه دارد و به همین دلیل، گاهی پیدا کردن آیتمی که واقعا به آن نیاز دارید، از بین آیتم‌های زیادی که در محیط بازی قرار دارند، به کاری آزاردهنده تبدیل می‌شود و جالب است بدانید که گاهی اگر یک آیتم را برای برداشتن و بررسی آیتمی دیگر روی زمین بگذارید، آن آیتم محو می‌شود و به جای قبلی‌اش برمی‌گردد و در نتیجه اگر به آن نیاز داشته باشید، باید باز دوباره به جای قبلی آن بروید و آیتم را بردارید! درست است که Transference یک تجربه کوتاه است، اما وقتی که مشکلات و طراحی ساده بسیاری از معما‌های آن را در نظر می‌گیریم، به این نتیجه می‌رسیم که بازی، واقعا کشش گیم‌پلی طولانی‌تری را هم ندارد و حتی در این زمان کوتاه هم در سرگرم کردن مخاطبش دچار مشکل می‌شود. پس در مجموع، گیم‌پلی Transference با‌وجود داشتن یک سری مکانیزم‌های جالب و معما‌های انگشت‌شماری که حل کردن‌شان لذت‌بخش است، نهایتا در سطحی متوسط قرار می‌گیرد. 

پس جدا از تمام مشکلاتی که بازی دارد، اگر دل‌تان یک تجربه ترسناک تاثیرگذار می‌خواهد که حس ترسش برای مدتی هم که شده در خاطرتان باقی بماند، Transference در این زمینه موفق عمل می‌کند. در این راه، جدا از المان‌های بصری که به آن‌ها اشاره داشتیم، صداگذاری‌ها هم نقش بسزایی دارند. به همین دلیل و مخصوصا اگر بازی را با هدفون تجربه کنید، آن حس گیر افتادن در یک محیط قفس-مانند توسط المان‌های صوتی هم به شما منتقل خواهد شد و راستش را بخواهید، این حس گاهی به حدی سنگین و آزاردهنده می‌شود که می‌خواهید برای دقایقی هم که شده، بازی را متوقف کنید و با رفتن به فضای باز، کمی به ذهن‌تان استراحت بدهید و به آرامش برسید. با اینکه سازندگان در برخی زمینه‌ها در خلق تجربه‌ای جذاب موفق ظاهر نشده‌اند، اما مشخص است که شناخت خوبی از سبک ترس داشته‌اند و با استفاده از المان‌های بصری و صوتی، توانسته‌اند آن فشار روانی ناشی از ترس را به شکلی خوب به مخاطب‌شان منتقل کنند. 

در مجموع، اینکه باید Transference را بازی کرد یا خیر به عوامل متعددی بستگی دارد. در زمینه داستان، Transference حرف خاصی برای گفتن ندارد و طبیعتا افرادی را که عاشق داستان غنی در بازی‌ها هستند، راضی نخواهد کرد. در طرف دیگر، بازی از حیث گیم‌پلی هم یک سری محدودیت‌ها و ضعف‌ها دارد و از این نظر هم چیز جدیدی ارائه نمی‌دهد و داشته‌هایش هم جذابیت چندانی ندارند. ولی به عنوان یک تجربه ترسناک، بازی در ترساندن مخاطبش و ارائه حس وحشت و خفقان به وی،‌ موفق ظاهر می‌شود و از نظر بصری و صوتی هم در سطح مناسبی قرار دارد. پس اگر دلتان یک تجربه ترسناک کوتاه ولی تاثیرگذار می‌خواهد، بد نیست تا نگاهی هم به Transference داشته باشید؛ مخصوصا اگر این شانس را داشتید که بازی را با هدست واقعیت مجازی تجربه کنید، قطعا نیازتان به ترسیدن ارضا خواهد شد. 

پیش‌تر هم اشاره کردیم که در Transference خیلی خبری از ترس‌های مقطعی نیست و بازی بیش‌تر مبتنی بر ترس روانی است. در چنین بازی‌هایی، معمولا شاهد یک اتمسفر و حس خفقان‌آور هستیم و خب Transference هم در رسیدن به این هدف موفق ظاهر می‌شود. سبک خاص بصری بازی و استفاده از رنگ‌هایی مثل قرمز در طراحی و نورپردازی‌ها باعث شده تا در طول بازی، مدام این حس به سراغ‌مان بیاید که انگار در داخل یک محیط قفس-مانند گیر افتاده‌ایم و می‌خواهیم هرچه زودتر از آن خلاص شویم. درست است که Transference برای تجربه نیازی به هدست واقعیت مجازی ندارد و در حالت عادی هم در القای این حس ترس موفق ظاهر می‌شود، اما طبیعتا تجربه بازی با هدست واقعیت مجازی این بار ترس را حتی بیش از پیش هم افزایش خواهد داد و این هدفی است که سازندگان در ساخت این بازی داشته‌اند. حس ترس موجود در Transference از همان ثانیه‌های آغازین بازی شروع می‌شود و به جرات می‌توان گفت که تا پایان هم با قوت در آن باقی می‌ماند. 

خب تا به اینجا، از این گفتیم که بازی، داستان چندان خوبی ندارد و در ارائه گیم‌پلی درگیر‌کننده هم خیلی موفق نمی‌شود. پس آیا با در نظر داشتن این موارد، Transference هنوز هم ارزش تجربه کردن را دارد یا خیر؟ جواب این سوال، بیش‌تر به خود مخاطب و این مساله برمی‌گردد که وی از یک بازی چه انتظاراتی دارد. اما اجازه بدهید قبل از نتیجه‌گیری کلی در مورد بازی، به یک عنصر دیگر اشاره کنیم که هم، اصلی‌ترین نقطه قوت Transference است و هم می‌تواند عاملی باشد که به‌خاطر آن، بتوانیم تجربه بازی را حداقل برای یک بار پیشنهاد بدهیم. این عنصر، چیزی نیست جز ارائه یک اتمسفر ناب و حس ترس روانی آزاردهنده؛ البته آزاردهنده از نوع جذابش! به هر حال همه ما، با دیدی مشخص به سراغ بازی‌های ترسناک می‌رویم؛ با این دید که بازی‌های این سبک قرار نیست تجربه‌ای مفرح و شاد در اختیارمان قرار بدهند و برعکس، انتظارمان از این بازی‌ها این است که آن نیازمان به ترسیدن را جوابگو باشند. خب Transference حداقل در این زمینه تا حدود زیادی موفق می‌شود. 

نقاط قوت

  • + یک سری مکانیزم‌های جالب گیم‌پلی مثل سوییچ بین محیط‌ها
  • + موفق ظاهر شدن در ارائه حس ترس روانی
  • + اتمسفر خوب
  • + صداگذاری‌های با‌کیفیت

نقاط ضعف

  • – داستانی ضعیف و سرراست علی‌رغم شروع خوب
  • – ساده بودن بیش از حد برخی معما‌ها
  • – محدودیت‌هایی چون امکان برداشتن یک آیتم در آن واحد
  • – وجود تعداد بسیار زیادی آیتم به‌دردنخور در محیط
  • – شخصیت‌پردازی ضعیف

نمره گیم تاکس به Transference

۸/۱۰

نقد و بررسی Shenmue 1 & 2

دوران مدرن بازی‌های ویدئویی در دهه ۹۰ میلادی و با ظهور لوح‌های فشرده آغاز شد. شرکت سونی نیز با عرضه‌ی کنسول پلی‌استیشن یک در نسل پنجم پای به این عرضه گذاشت. عرضه بازی‌هایی هم‌چون Final Fantasy VII, Metal Gear Solidو  Resident Evil را می‌توان از جمله برجسته‌ترین بازی‌های عرضه شده در نسل پنجم به شمار آورد. اما حال که از کنسول پلی‌استیشن یک صحبت شد، باید اشاره کرد که این کنسول از نظر گرافیکی محدودیت‌های بسیاری داشت که همین موضوع ساخت بازی‌های جدید برای آن را با محدودیت روبرو کرده و یا غیر ممکن می‌ساخت؛ به طوری که بسیاری از سازندگان مجبور به استفاده از تصاویر پیش رندر شده و یا ایجاد محدودیت‌هایی در زمینه زاویه دوربین در بازی بوده‌اند.

متعاقباً این موضوع باعث ظهور نسل بعدی کنسول‌ها شد نه به وسیله‌ی شرکت سونی و کنسول پلی‌استیشن ۲ بلکه توسط شرکت سگا که کنسول دریم کست را اواخر دهه‌ی ۹۰ میلادی به بازار عرضه کرد. قدرت و توانایی‌های گرافیکی این کنسول از تمام کنسول‌هایی که تا پیش از آن منتشر شده‌اند، بسیار بالاتر بود اما متاسفانه بازی‌های بزرگ زیادی برای این کنسول عرضه نشد و بازی Shenmu بزرگ‌ترین و تنها عنوانی بود که با بودجه‌ی هنگفتی ساخته شد اما تا پایان عمر کوتاه دریم کست نتوانست هیچ‌گاه بودجه‌ی ساخت خود را جبران کند. عرضه‌ی دوباره‌ی بازی Shenmu II بر‌روی کنسول اکس باکس اورجینال، آخرین فرصت برای تجربه این ماجراجویی بود و حال شرکت سگا پس از نزدیک به ۱۸ سال بار دیگر نسخه‌ی ریمستر شده این دو بازی خاطره انگیز را برای پلتفرم‌های نسل هشتم نیز منتشر کرده است؛ مجموعه‌ای که تجربه‌ی آن هنوز هم همان حس و حال قدیمی را دارد.

علیرغم عدم بهینه‌ سازی و وجود همان مشکلات قدیمی، این مجموعه بهانه‌ی خوبی است تا بار دیگر دو بازی کلاسیک Shenmue 1 & 2 را تجربه کنیم؛ دو عنوانی که حتی امروز نیز بسیار سرگرم کننده هستند.

سگا با عرضه‌ی دوباره این دو بازی کلاسیک کار بزرگی انجام داده است. مطمئناً shenmue 1 & 2 در مقایسه با نسخه‌های عرضه شده در دهه ۹۰ میلادی دارای تفاوت‌هایی است. در مقایسه با نسخه‌ی سوم این سری که در آینده عرضه خواهد شد، شاید تجربه‌ی بزرگی نباشد ولی فرصت خوبی است که این دو بازی کلاسیک که از جمله آغازگران صنعت بازی‌های ویدئویی بوده‌اند را دوباره تجربه کنیم. خوش آمدی Shenmu؛ به شدت دلم برایت تنگ شده بود.

عرضه‌ی Shenmue 1 & 2 را می‌توان هم‌زمان هم خبر خوبی دانست و هم خبر بد. خبر خوب این‌که دو عنوان از بهترین بازی‌های ماجراجویی کلاسیک بار دیگر برای کنسول‌های نسل هشتم در دسترس قرار گرفته و خبر بد این که این مجموعه به صورت کاملا دست نخورده‌ای (بهینه نشده‌ای) عرضه می‌شود. اگر شما از بازی‌بازان قدیمی بوده و به دنبال تجربه‌ی دوباره دو نسخه‌ی اول این مجموعه هستید، Shenmue 1 & 2 انتخاب فوق العاده‌ایست؛ در غیر این صورت این دو بازی کلاسیک دیگر به مانند زمان خود سرگرم کننده نیستند.

یک ماجراجویی پیچیده، زیبا همراه با مبارزات رزمی. Shenmue 1 & 2 اگرچه از نظر فنی بی‌نقص نیست اما مطمئناً یک تجربه‌ی منحصر بفرد و فراموش نشدنی است.

ماجراهای Yu Suzuki همچنان به مانند گذشته جذاب، سرگرم کننده و منحصر بفرد هستند؛ الته اگر بتوانید مشکلات فراوان آن از قبیل دیالوگ‌های خشک و سرعت آهسته‌ی بازی را تحمل کنید.

Shenmue 1 & 2 برای طرفداران بازی‌های کلاسیک یک تجربه‌ی الزامی است. اگرچه بهینه سازی بازی به خوبی صورت نگرفته و بسیاری از بخش‌های آن همچنان قدیمی به نظر می‌رسند که نشان از یک پورت ضعیف دارد اما همچنان این مجموعه تجربه‌ای منتحصر بفرد را ارائه می‌دهد.

این مجموعه به هیچ عنوان نسخه‌ی ریمستر شده سری Shenmu نیست اما با وجود تمام ضعف‌ها و مشکلات، آن را می‌پذیریم زیرا داستان شگفت انگیز و سرگرم کننده‌‎ای داشته که هواداران برای تجربه‌ی دوباره آن‌ها ۱۸ سال منتظر مانده‌اند.

حرف آخر

بازی زیبا و خاطره انگیز Shenmue که بسیاری از گیمران با آن خاطره های بسیاری دارند میتواند دوباره برای شما خاطره سازی کند و یا خاطرات زیبای شما را به یاد شما آورید همچنین این بازی ارزش چند بار تمام کردن را دارد پس اگر قبلا یک یا دوبار بازی را تمام کردید ، با بازی مجدد آن میتوانید مجدداَ لذت ببرید ، و همچنین اگر تا به حال این بازی زیبا را بازی نکرده اید میتوانید با بازی کردن این نسخه خاطراتی خوشی را برای خود رقم بزنید.

Verdict

Shenmue is a reminder that remind us where video games came from, the truth about video game , the fact that everything is not graphics and stuff you should enjoy gameplay not looking at the graphics and decide about the game, and all of old school gamers know that fact , so if you’re an old school gamer go ahead and play this masterpiece for a hundred times and maybe it’s not enough for you but new gamers should try these masterpieces too and learn a lots of great thing from these games

نکات مثبت : 

بازی ای که بسیاری با آن خاطره دارند
موسیقی های جذاب
اجرای روان و بدون لگ

نکات منفی : 

بهبود ها میتوانست بهتر باشد

نمره گیم تاکس به Shenmue : 

۹/۱۰

سازندگان:

توسعه دهنده : Sega

ناشر : Sega

 

Who Made

Developer : Sega

Publisher : Sega

نقد و بررسی F1 2018

سری اتوموبیل رانی F1 چندین سال است که به صورت جدی در زمینه ی بازی های اتوموبیل رانی شرکت کرده و بازی های قوی و بزرگی به بازار بازی های رایانه ای عرضه کرده است، جدید تریت عنوان این سری F1 2018 میباشد و به نظر میرسید که این نسخه هم مانند نسخه های قبل از این سری بسیار قوی و موفق کار شده است و میتواند گیمر های علاقه مند به سبک مسابقه ای و اتومبیل رانی را جذب خود کند. با تیم گیم تاکس و نقد این نسخه از این سری همراه باشید.

ماد های بازی مانند دیگر بازی های Racing میباشد که شامل بخش هایی مثل Career و بخش های دیگر که در بازی های ریسینگ دیگر نیز موجود است میباشد همچنین بخش Champion در این بازی بسیار بخش مهیج و جالبی است که میتواند باعث شود گیمران ساعات زیادی را به تجربه این بازی بپردازند و لذت ببرند.

این نسخه در مقایسه با نسخه های قبل از این سری بسیاری بهبود دریافت کرده است که این بهبود ها هم گرافیکی و هم فیزیکی و هم مربوط به هوش مصنوعی میباشند و همچنین بخش چند نفره بازی حالا میتواند ۲۱ بازیکن را در کنار یکدیگر به میدان مسابقه بفرستد تا لذت بردن از این بازی به حد بالاتری برسد ، همچنین بهبود هایی که در بخش هوش مصنوعی بازی ایجاد شده اند فقط بهبود نیستند و بلکه هوش مصنوعی بازی به قدری قدرتمند و زیبا طراحی شده است که میتواند شما دا به چالش های سختی بکشد که واقعاَ باعث شود در بخش آفلاین احساس کنید که یک بازیکن بسیار قوی در کنار شما قرار دارد و یا حتی شک کنید که شاید این یک بازیکن واقعی است نه یک هوش مصنوعی که عموماَ از پیش برنامه ریزی شده اند و در بسیاری از بازی ها باعث خندیدن بازیکن میشوند تا به چالش کشیدن آنها.

یکی از بخش های بسیار جالب و دوست داشتنی در سری F1 بخش Pre Race و ‌Post Race میباشد که طرفداران این سری به نوعی با این بخش پوز میدهند و بسیار لذت میبرند که همچین بخشی در بازی مورد علاقه شان وجود دارد و خبر خوش برای طرفداران این سری این است که این بخش در نسخه جدید این سری وجود دارد و حالا باز هم میتوانند از این بخش واقعا جذاب لذت ببرند.

گرافیک بازی نسبت به نسخه های قبلی بسیار بهتر شده و حالا میتوان مثل یک گرافیک امروزی و خوب بهش نگاه کرد اما هنوز هم گرافیکی مثل بازی های بسیار قوی مثل سری فورتزا ندارد البته ممکن است با خوتون بگید خب بازی های سبک رانندگی و ریسینگ که به گرافیک احتیاج ندارند، البته که به گرافیک احتیاج دارند! بله بازی های سبک ریسینگ هم به گرافیک احتیاج دارند درسته که شما با سرعت بالایی با اتومبیل خود از محیط ها گذر میکنید و کسی توجهی به محیط نمیکند اما گرافیک یک اصل در تمام سبک های بازی های رایانه ای است و باید بازی دارای گرافیک خوبی باشد تا گیمر بتواند با آن ارتباط برقرار کند و گیمر را جذب کند، برای اینکه این مساله را بهتر درک کنید بهتر است بشینید و بازی های جدید ریسینگ را بازی کنید و سپس برید و بازی های قدیمی را بازی کنید و میبینید که گرافیک بازی قدیمی به شدت شما را اذیت میکند.

البته این گرافیک متوسط کمک میکند تا بازی را به راحتی در فریم ریت های بالا اجرا کنید و لذت ببرید که البته این مساله فقط بخاطر گرافیک متوسط این بازی نیست و باید از تیم فنی بازی بخاطر Optimize کردن بازی تا حدی که به راحتی با سیستم های ضعیف هم فریم خوبی دریافت میکنید تشکر کرد.

حرف آخر

بازی F1 2018 میتواند نه تنها علاقه مندان به سبک ریسینگ بلکه تمام گیمران را به وجد آورد، گرافیک نسبت به نسخه قبل بسیار بهتر شده ، فیزیک در بازی بسیار بهبود یافته و از همه مهمتر اینکه هوش مصنوعی ابلهانه و خنگ نسخه قبل حالا تبدیل شده به یک هوش مصنوعی که به شکل دیوانه وار با شما مبارزه خواهد کرد، بی شک این بازی میتواند یکی از بهترین بازی های ریسینگ شما باشد و تیم ما این بازی را به شما پیشنهاد میدهد.

Verdict

F1 2018 Can make interest anyone , not only racing gamers. the improvements in this version are killer, developer has improved Graphics , Physics, Sounds , and most of all AI , AI in this version is the beast and you can really challenge with AI like it’s multiplayer! our team recommend this game to you

نکات مثبت

بهبود های گرافیکی عالی

بهبود هوش مصنوعی فوق العاده است

فریم ریت بالای بازی

نکات منفی

گرافیک جای کار دارد

گیم پلی بازی میتوانست بهتر باشد

نمره گیم تاکس به F1 2018

۸.۵/۱۰

سازندگان:

توسعه دهنده : Codemasters

ناشر : Codemasters

Who Made

Developer : Codemasters

Publisher : Codemasters

نقد و بررسی بازی MOTHERGUNSHIP

وقتی صحبت از استودیوهای بزرگی می‌شود که معمولا عادت داریم همیشه شاهکارهایی فراموش نشدنی بهمان تحویل بدهند، احتمالا این را هم در نظر می‌گیریم که چه تیم پخته و کاربلدی با سختی‌های زیاد روی پروژه‌های بزرگ‌شان کار می‌کنند تا در نهایت اثری به ما تحویل دهند که از همه نظر و با هر متر و معیاری بی‌نقص باشد. با این حال، برای استودیوهای کوچکی که هنوز اول راه هستند و تازه می‌خواهند نامشان را بر سرزبان‌ها بیندازند و کمی شناخته‌شده‌تر به نظر برسند، همیشه نیازی به تولد یک شاهکار از سوی آن‌ها نیست. نه اینکه خوب بودن از هر لحاظ برای یک بازی ضروری نباشد، اما گاهی اوقات سازندگان با تمرکز روی یک بخش و پرکردن دیگر قسمت‌های بازی با مواردی کارراه‌انداز هم می‌توانند آثار سرگرم‌کننده‌ای راهی بازار کنند که تجربه کردنش برای گیمرها لذت‌بخش باشد. بازی Mothergunship هم یکی از همین دسته آثار است که گیم‌پلی درست و حسابی و اعتیادآورش خیلی برای بازیکن جذاب است و شاید باعث می‌شود که گیمر نسبت به نواقص بازی بخشنده‌تر باشد، اما این بدین معنا هم نیست که کمبود در دیگر بخش‌های بازی آسیبی به آن وارد نمی‌کند.

داستان

اولین چیزی که در بازی از همان ابتدای کار کاملا حس می‌کنید که خیلی سرسری، کلیشه‌ای و فقط برای خالی نماندن عریضه به Mothergunship اضافه شده است، داستان بی سروته آن است که به وضوح مشخص است برای خود سازندگان هم اهمیتی نداشته است و دائم این ندا را در گوش شما زمزمه می‌کند که خیلی ماجرا را جدی نگیر و فقط از گیم‌پلی شلوغ بازی لذت ببر. داستان بازی چه از لحاظ گیرایی و محتوا و چه از نظر روایت مشکلی اساسی دارد. اینکه شما به عنوان فردی نامعلوم و بدون هیچ سرگذشت و حتی اسم مشخصی باید سراغ نابود کردن یک کشتی فضایی مملو از ربات‌های خطرناک بروید، نه تنها کلیشه‌ای است، بلکه هیچ راهی برای ارتباط برقرار کردن بازیکن با شخصیت‌ها و روند ماجرا هم باز نمی‌گذارد. شخصیت‌های بازی هم که فقط آیکون‌هایی هستند که دائم با بی‌سیم با شما صحبت می‌کنند و در میان دیالوگ‌های نسبتا طنز خود، هر از گاهی هم اطلاعاتی از جهانی که در آن قرار دارید و هدف‌تان از این همه شلیک گلوله و تارومار کردن ربات‌ها، در اختیار شما قرار می‌دهند.

از طرفی، نحوه روایت داستان که به همین گفتگوهای میان شخصیت‌ها ختم می‌شود، چندان جالب نیست اما نکته این است که خود داستان به اندازه‌ای سرراست، قابل پیش‌بینی و بی‌هیجان دنبال می‌شود که حتی یک روایت خوب هم نمی‌توانست آن را از این حالت بی‌روحش نجات دهد. دیالوگ‌هایی که برای هرکدام از شخصیت‌ها نوشته شده است، اکثر اوقات حاوی مقداری طنز است که آن هم رفته رفته تکراری می‌شود. به شما قول می‌دهم که اگر صدای کاراکترها را قطع کنید و فقط با موسیقی‌های متنوع بازی جلو بروید، مطمئن باشید که هیچ چیزی را از دست نخواهید داد؛ چرا که هیچ مطلب مهم شوکه‌کننده یا جذابی در میان کلمات شخصیت‌ها جاری نمی‌شود که بتواند توجه شما را نسبت به منشا ربات‌هایی که در حال کشتارشان هستید، جلب کند.

گیم پلی

هر چقدر که Mothergunship از لحاظ داستانی پر از اشکال است و نقص‌های اساسی زیادی را به خود می‌بیند، از نظر گیم‌پلی اثری پخته، جذاب و بسیار اعتیادآور است. شما در نقش کاراکتری بی‌نام و به کمک لباس زرهی مخصوص خود باید در هر مرحله وارد کشتی‌های فضایی مختلفی شوید که ساختار ساده و در عین حال بسیار جالبی دارند. هر کشتی فضایی از چند اتاق تشکیل شده است و مبارزات بازیکن نیز با ربات‌های مختلف در داخل همین اتاق‌ها شکل می‌گیرد. اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب خواهد کرد، طراحی متفاوت و بسیار جالب هر کدام از این اتاق‌ها است که به نوبه خود تنوع بالایی به بازی می‌دهد و به هیچ وجه تکراری جلوه نمی‌کند. نکته جالب‌تر این است که اگر شما یک مرحله را دوباره بخواهید طی کنید، این بار شکل اتاق‌های همان مرحله با دفعه پیش متفاوت خواهد بود. همین مسئله باعث می‌شود تا اگر چندبار در مرحله‌ای شکست خوردید، شروع بازی از ابتدا خسته‌کننده نباشد و ممکن است مثلا یک‌بار مسیری پیش روی شما قرار گیرد که بسیار راحت‌تر از دفعات قبل باشد. نکته جالب این است که بعضی‌ از این اتاق‌ها ویژگی خاصی دارند. برای مثال در برخی از آن‌ها شما می‌توانید بدون درگیری با دشمنان خودتان را به درب خروجی برسانید و فرار کنید که هروقت میزان سلامتی‌تان پایین باشد، شدیدا به درد بخور خواهد بود. با این حال برخی از اتاق‌ها نیز چنین امکانی به شما نمی‌دهند و تا همه دشمنان موجود را از بین نبرید اجازه خروج نخواهید داشت. این‌ها همه گوشه‌ای از تنوع بالای بازی هستند که تازه فقط مربوط به لوکیشن‌های Mothergunship می‌شوند. نکته‌ای که این وسط سازندگان به خوبی روی آن کار کرده‌اند، عواقبی است که با فرار از اتاق‌ها گریبان شما را می‌گیرد. با ورود به هر اتاق جدید، سطح دشمنان بالاتر رفته و کشتن آن‌ها با سلاح‌هایی که شما در اختیار دارید، سخت‌تر می‌شود. به همین دلیل اگر شما با سلاح‌هایی ضعیف وارد مرحله شوید و همه اتاق‌ها را تا باس‌فایت نهایی فرار کنید، در نهایت نمی‌توانید از پس دشمن نهایی بربیایید. در نتیجه سازندگان به شکلی غیرمستقیم، شما را به سوی مبارزه با دشمنان سوق می‌دهند تا به کمک پولی که از این طریق نصیب‌تان می‌شود، سلاح‌های خود را در میانه مراحل تعویض کنید و اسلحه‌های بهتری بخرید.

دیگر نکته مثبت گیم‌پلی، تنوع بالای دشمنان و نحوه آسیب‌زدن آن‌ها به شماست. سازندگان هر نوع دشمنی را فکرش را بکنید با سلاح‌های گوناگون در محیط بازی جا داده‌اند تا رویارویی با آن‌ها اولا جذاب باشد و دوما شما را به چالش بیندازد. چرا که روش از بین بردن هر کدام از آن‌ها هم کمی فرق می‌کند. حتی گاهی اوقات المان‌هایی مثل گودال آتش یا تیغ‌های چسبیده به دیوار هم به جنگ شما می‌آیند و اجازه نمی‌دهند به این راحتی‌ها به شلیک‌های دشمنان جاخالی دهید؛ چرا که جاخالی دادن تنها راه شما برای جلوگیری از برخورد شلیک‌ها است. شما هیچ سپر یا وسیله دفاعی خاصی در برابر دشمنان ندارید و تنها راه برای اینکه سلامتی خود را همیشه در سطح بالایی نگه‌دارید، جاخالی دادن به موشک‌ها است که به لطف مکانیزم حرکتی سریع و فوق‌العاده روان بازی میسر می‌شود. در واقع، سرعت، اصلی‌ترین و برجسته‌ترین ویژگی گیم‌پلی است که در لحظه به لحظه آن خودنمایی می‌کند و صحنه‌های شلوغی را به وجود می‌آورد که لذت بی‌پایانی به بازیکن القا می‌کند. همانطور که شما می‌توانید سریع حرکت کنید و پرش‌های چندمرحله‌ای انجام دهید، دشمنان‌تان هم به لطف هوش مصنوعی قابل‌قبول خود واکنش سریعی به جابجایی شما دارند و این توازن در قدرت و توانایی‌ها باعث می‌شود تا سختی بازی بیشتر به چشم بیاید. به ویژه که وقتی اثری امکان تنظیم درجه سختی را به شما ندهد، این توازن قدرت خیلی اهمیت پیدا خواهد کرد. بازی از همان مرحله اول تا مرحله آخر با شیب آرامی سطح دشمنان را بالا می‌برد. در واقع شما از هر اتاقی که به اتاق دیگر بروید، با دشمنان قوی‌تری روبرو خواهید شد و این باعث می‌شود که بدون نیاز به تنظیم درجه سختی، رفته رفته هم تجربه بازیکن بالاتر برود، هم سلاح‌های مرگبارتری در اختیار بگیرد و هم با دشمنان خطرناک‌تری روبرو شود.

سختی بازی؟

Mothergunship بازی سختی است و قوانین بی‌رحمانه‌ای دارد که چالش‌های شما را در بازی رفته رفته بیشتر و بیشتر می‌کنند. اول از همه باید این نکته را بدانید که خبری از سیو در بازی نیست و شما در هر قسمتی از یک مرحله جان خود را از دست دهید، دوباره باید از اول مرحله موردنظر را آغاز کنید. بنابراین زیاد پیش می‌آید که مرحله‌های بازی به ویژه چندمرحله آخر را بارها و بارها اجرا کنید تا سرانجام موفق به شکست همه دشمنان بدقلق بازی شوید. البته لطف سازندگان به شما به همین مورد ختم نمی‌شود و چیزی بدترین از این هم انتظار شما را می‌کشد. بازیکن قبل از شروع هر مرحله، از میان سلاح‌هایی که در اختیار دارد، چند مورد را انتخاب می‌کند و وارد اتاق‌های مبارزه می‌شود. حال اگر شما به هر دلیلی شکست بخورید، سلاح‌هایی که با خود همراه داشته‌اید نیز از بین می‌روند و دفعه بعد قابل دسترسی نیستند. محلی هم خارج از مراحل برای خرید آن‌ها وجود ندارد و اگر در یک مرحله از بازی مثل من به همین ترتیب مدام شکست بخورید، تمام سلاح‌هایتان را از دست می‌دهید و چیزی جز مشت‌های خالی برایتان باقی نمی‌ماند، اما سازندگان برای این مورد هم راه‌حل جالب و هوشمندانه‌ای در نظر گرفته‌اند. در چنین مواقعی، مراحل فرعی هستند که به داد شما خواهند رسید. در مراحل فرعی، بازی سلاح‌هایی از پیش تعیین شده را در اختیار شما قرار می‌دهد که اگر بتوانید مرحله را با موفقیت به پایان برسانید، این سلاح‌ها نصیب شما خواهند شد. به همین راحتی سازندگان موفق می‌شوند که شما را وادار به تجربه مراحل فرعی بازی کنند تا هم ساعات گیم‌پلی را افزایش دهند و هم اینکه چالش‌های شما در مراحل بالاتر را بیشتر کنند. جدا از مراحل فرعی، بخشی با نام Endless Mode نیز در بازی گنجانده شده است که پس از پایان ماموریت‌های اصلی، می‌تواند سرگرمی خوبی برای ثبت رکوردهای جدید باشد و شما را حالاحالا‌ها پای Mothergunship بنشاند.

قبل از اینکه از بخش شخصی‌سازی سلاح‌ها در بازی تعریف و تمجید کنم، باید یکی از نکات منفی بزرگ بازی را بگویم که برای گیم‌پلی سریعی که بازی دارد مثل سمی مهلک عمل می‌کند و آن هم معطلی‌ها یا به عبارت بهتر لودینگ‌های غیرمستقیمی است که در میانه اتاق‌ها با آن روبرو می‌شوید. شما از هر دری که خارج شوید وارد یک راهرو خواهید شد و حالا باید منتظر بمانید تا درب روبروی‌تان باز شود تا وارد فاز بعدی مبارزات شوید، اما مگر این درب به این زودی‌ها باز می‌شود؟ تقریبا در انتقال از هر اتاق به اتاق دیگر، چیزی در حدود ۱۰ ثانیه یا بیشتر معطل می‌شوید که گاهی اوقات واقعا کلافه‌کننده است و بدجوری به هیجان و ذوق گیمر ضربه می‌زند. شاید به نظرتان ۱۰ ثانیه خیلی هم زمان زیادی نباشد، اما وقتی در هرج و مرجِ پرسرعت بازی غرق می‌شوید، حتی پنج ثانیه معطلی هم دیوانه‌کننده به نظر می‌رسد.

حمل ۶ اسلحه در بازی

حالا دیگر نوبت آن است که به بخش خلاقانه شخصی‌سازی سلاح‌ها وارد شویم. با اینکه کاراکتر مجهول‌الهویه ما در بازی بیشتر از دو دست ندارد، اما خیلی راحت می‌تواند بیشتر از ۶ اسلحه را با خودش حمل کند و با آن‌ها دمار از روزگار دشمنان دربیاورد. در واقع شما به کمک رابط‌هایی که به زره خود متصل می‌کنید، می‌توانید چند اسلحه‌ها را همزمان در دست بگیرید که باعث می‌شود هر دست شما به توپخانه مرگباری از سلاح‌هایی با گلوله‌های متنوع و جالب تبدیل شود. جدا از تنوع بالای سلاح‌ها، برخی قطعات نیز در اختیار شما قرار می‌گیرند که روی بهبود عملکرد تفنگ‌ها تاثیر مثبت می‌گذارند. نه اینکه بخش شخصی‌سازی سلاح‌ها در بازی چیز انقلابی و عجیب و غریبی باشد، اما در عین سادگی‌اش، خلاقیت جالبی در پشت آن نهفته است که باعث می‌شود همیشه برای به‌دست آوردن سلاح‌های بهتر تلاش کنید و توپخانه‌های عجیب و غریب و بزرگی را روی هر دست زره خود بسازید.

در آثاری مثل Mothergunship که سرعت حرف اول و آخر را می‌زند، ارائه یک نرخ فریم ثابت در بازی اهمیت بالایی دارد که خوشبختانه این بازی در این زمینه عملکرد کاملا قابل قبولی به نمایش می‌گذارد. فقط در برخی از صحنه‌های شلوغ بازی ممکن است با کمی افت‌فریم مواجه شوید که آن‌هم چندان زیاد و قابل‌توجه نیست که به گیم‌پلی ضربه بزند. از طرفی هیچ باگ یا ایراد فنی خاصی هم در گرافیک رضایت‌بخش، خوش‌رنگ و لعاب و زیبای بازی وجود ندارد. طراحی‌های نئونی برخی از محیط‌ها و رنگ‌بندی‌های متنوع دشمنان و اتاق‌ها باعث می‌شود تا حضور همیشگی شما در داخل کشتی‌های فضایی اصلا خسته‌کننده به نظر نرسد. از سوی دیگر، موسیقی‌های متفاوت و هیجان‌انگیز بازی هم برجذابیت گیم‌پلی می‌افزایند و با سرعت سرسام‌آور آن کاملا هماهنگ هستند.

در مجموع، بازی Mothergunship باوجود اینکه از لحاظ داستانی بسیار فقیر ظاهر می‌شود، اما گیم‌پلی و شخصی‌سازی‌های آن در زمینه سلاح‌ها، به همراه سختی‌های خاصی که در مواجهه با دشمنان وجود دارد و در کنارش سرعت بالای بازی، آن را به اثری لذت‌بخش تبدیل می‌کند که ممکن است باعث شود ساعت‌ها پای بازی بنشینید و خیلی سریع بخش داستانی را تمام کنید، اما با این حال، به لطف مراحل فرعی و حالت بازی بی‌نهایت، هنوز هم محتوای کافی برای سرگرم شدن در دنیای رنگارنگ ربات‌های Mothergunship وجود دارد. اگر دوست دارید که به دور از هر چیزی فقط چند ساعت از شلیک‌های مرگبار، گان‌پلی سریع و محیط‌های پرهرج و مرج لذت ببرید، بازی جدید دو استودیو Grip Digital و Terrible Posture Games گزینه کم‌خرج و مناسبی برای شما است.

نتیجه گیری
سازندگان بازی Mothergunship از ساخت چنین اثری یک هدف بیشتر نداشته‌اند و آن هم سرگرم کردن بازیکنان برای ساعت‌های طولانی با یک گیم‌پلی سریع و غنی بوده است که باید بگویم در این زمینه کاملا موفق بوده‌اند. بازی داستان جذابی ندارد و این موضوع به سهم خودش به پیکره این اثر ضربه می‌زند، اما وقتی بدانید که خود سازندگان هم دوست دارند شما فقط از محیط‌های رنگارنگ و تنوع بالای بازی در همه بخش‌هایش لذت ببرید و کاری به داستان سطحی‌اش نداشته باشید، مشکلات بازی کم کم برای‌تان کمرنگ‌تر از قبل می‌شوند.
verdict
developers only had one point which’s make a fun game and entertaining you and they succeeded, there’s some problems in story but everything except that is pretty good and we hope that you enjoy it
نکات مثبت
گیم‌پلی سریع، چالش برانگیز و پرهرج و مرج
 تنوع بالای محیط‌ها، دشمنان و سلاح‌ها
 شخصی‌سازی گسترده و ساخت سلاح‌های مرگبار
 فراهم کردن مراحل فرعی و حالت بازی بی‌نهایت برای به‌دست آوردن آیتم‌های جدید
 هوش مصنوعی خوب و توازن قدرت میان شما و دشمنان
 طراحی هوشمندانه مراحل و افزایش درجه سختی بازی با شیبی مناسب
نکات منفی
داستان بیش از اندازه کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی
روایت نامناسب و نه‌چندان جذاب داستان
کاراکترهای تک‌بعدی و بی‌مفهوم بازی
معطلی‌های کلافه‌کننده میان اتاق‌های مبارزه
امتیاز گیم تاکس به Mothergunship
۸/۱۰
سازندگان:
توسعه دهنده :‌Terrible Posture Games
ناشر : Grip Games
Who Made
Developer : ‌Terrible Posture Games
Publisher : Grip Games

نقد و بررسی بازی we happy few

بازی We Happy Few بیش از هرچیزی شبیه به یک «افسوس» بزرگ است. این بازی مستقل که مراحل طراحی و ساختش توسط کمپانی Compulsion Games چهار سال و نیم به‌طول انجامید، در ساعات آغازین بازی تمام ظرفیت‌هایش را به زیبایی هرچه تمام‌تر به نمایش می‌گذارد، ولی در ادامه نشان‌مان می‌دهد که چطور نتوانسته از هیچ‌کدام از آن‌ها به درستی استفاده کند و حتی تنها در یک زمینه حرفی برای گفتن داشته باشد. بازی We Happy Few در حالی ادعای سبک اکشن- ماجراجویی، روگ‌لایک، مخفی‌کاری بودنش می‌شود که در رسیدن به هیچ‌کدام از این سبک‌ها موفق ظاهر نشده است.

داستان بازی

داستان بازی در دنیایی خیالی و در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم جریان دارد. در این دنیای خیالی، این‌بار نیروهای آلمان در نبرد هواییِ سنگینی موفق به شکست انگلیسی‌ها شده‌اند و به این ترتیب خاک کشور انگلستان به اشغال نیروهای آلمانی در آمده است.

در گوشه‌ای از خاک بریتانیا و به دور از سایر شهرها، شهری به نام ولینگتون ولز (Wellington Wells) قرار دارد که از مجموعه‌ای از جزایر به‌هم ‌چسبیده تشکیل شده است. در سال‌های پس از جنگ، این شهر نیز مانند سایر شهرها به اشغال نیروهای آلمان در می‌آید. سال‌ها از این ماجرا می‌گذرد و ساکنین ولینگتون ولز که از حضور نیروهای آلمانی در گوشه و کنار شهرشان حسابی کلافه شده بودند، برای بیرون راندن آن‌ها دست به انجام عمل وحشتناکی می‌زنند؛ عملی که اگرچه آن‌ها را برای همیشه از شر نیروهای آلمانی خلاص می‌کند، اما ناراحتی و افسردگی شدیدی را با خود برای ساکنین شهر به همراه می‌آورد.

در چنین شرایطی، دولت حاکم در ولینگتون برای سر و سامان دادن به اوضاع اهالیِ شهر، قرص‌هایی به نام «جوی» را تولید می‌کند و در اختیار شهروندان قرار می‌دهد. این قرص‌ها که خواصی مانند مواد روان‌گردان دارند، خاطرات تلخ و تاریک شهروندان را به کلی از بین می‌برند و دنیایی رنگارنگ و جذاب را جایگزین چهره‌ی مخروبه و ماتم‌زنده‌ی شهر می‌کنند. ولینگتون ولز کم‌کم شکل آرمان‌شهری را به خود می‌گیرد که در آن خبری از ناراحتی و غم و غصه نیست و ساکنانش، در حالی که همیشه لبخندی به پهنای صورت روی لبان‌شان نقش بسته است، بی‌هدف در خیابان‌های شهر پرسه می‌زنند…

زندگی در شهر ولینگتون ولز البته که به همین راحتی‌ها هم نیست. دولت برای آن‌که بتواند کنترل امور را در دست بگیرد، قانون‌های سنگینی وضع کرده است. برای مثال هیچ‌کس حق ندارد حتی برای لحظه‌ای، خوردن قرص‌های جوی را متوقف کند. یا آن‌که در زمان شب و با تاریک شدن هوا، هیچ‌کس حق تردد در خیابان‌های شهر را ندارد. علاوه بر این‌ها اگر کسی ذره‌ای از خاطرات گذشته را به یاد بیاورد و خدای نکرده بخواهد آن را با دیگران قسمت کند، دستگیر شده و به بیمارستان فرستاده می‌شود.

سال‌هایی طولانی بدین منوال می‌گذرد. طی این‌سال‌ها اوضاع آن‌چنان که باید و شاید بر وفق مراد گردانندگان شهر پیش نمی‌رود و بعد از مدت کوتاهی، طبق این فرمول ساده که «هر جا قانونی وضع می‌شود، عده‌ای هم پیدا می‌شوند که روی آن قانون پا بگذارند»، کم‌کم تعدادی از ساکنین شهر نیز تصمیم می‌گیرند خوردن قرص‌های جوی را کنار بگذارند و با عواقب بعدی آن شجاعانه روبه‌رو شوند.

«آرتور هیستینگز»، شخصیت اصلی بازی، نیز یکی از همین قانون‌شکنان است. آرتور یک کارمند ساده‌ی اداری است که وظیفه‌ی سانسور اخبار بد و ناراحت‌کننده‌ی روزنامه‌‌ها را بر عهده دارد. روزی آرتور در حال انجام وظیفه ملال‌آورش بود که ناگهان چشمش به خبری در یکی از روزنامه‌ها میفتد و با دیدن تصویری که در کنار خبر چاپ شده بود، ناگهان گوشه‌ای از خاطرات گذشته‌اش را به یاد می‌آورد؛ به یاد می‌آورد که چطور در کودکی، برادرش را از او جدا کرده و سوار بر قطاری به خاک آلمان‌ها فرستاده‌اند. هرچند آرتور در وهله اول جزئیات ماجرا را به خوبی به یاد نمی‌آورد، اما بلافاصله به این نتیجه می‌رسد که اگر می‌خواهد همان تکه‌های خاطرات به یاد مانده از برادرش را نیز از یاد نبرد، باید خوردن قرص‌ها را کنار بگذارد. آرتور همین کار را هم انجام می‌دهد و پس از آن تصمیم می‌گیرد برای پیدا کردن برادر گمشده‌اش راهی خاک آلمان‌ها شود…

برای رسیدن به خاک آلمان‌ها، آرتور ابتدا باید راهی برای خروج از ولینگتون ولز پیدا کند و برای این امر نیز باید خود را آماده حضور در شهر کند. این کارمند ساده‌ی اداره سانسور، حالا که خوردن قرص‌ها را کنار گذاشته و تصمیم بزرگی گرفته است، باید با عواقب آن نیز کنار بیاید. یکی از اولین مشکلات آرتور دست و پنجه نرم کردن با ساکنین شهر ولینگتون ولز است. ساکنین این شهر به هیچ وجه خوش ندارند کسی را ببینند که میان‌شان صاف‌صاف راه می‌رود و قرص‌هایش را هم مصرف نمی‌کند. در صورت برخورد با چنین فردی، «وِلی» ها (یا همان ساکنین شهر ولینگتون) با خشونت تمام به سوی فرد قانون‌شکن حمله کرده و با مشت و لگد، ضرورت مصرف قرص‌های جوی را به او یادآوری می‌کنند!

در بازی We Happy Few برای آنکه هم‌رنگ جماعت باشید و به اصطلاح لو نروید، باید زیرزیرکی قرص‌هایی را که همان چند روز پیش تصمیم به ترک‌شان گرفته بودید دوباره مصرف کنید؛ البته این‌بار با دوزی کنترل شده! چرا که مصرف زیاد این قرص‌ها هم عواقب خودش را در پی دارد و ممکن است پس از مصرف زیاد، روی قرص «جوی» اوردوز کنید یا حتی بدتر از آن، ممکن است خاطراتی را که از گذشته به یاد آورده‌اید، باری دیگر از یاد ببرید. (هرچند این اتفاق عملاً در بازی رخ نمی‌دهد.)

پنهان ماندن از چشم اهالی دورو و متظاهر شهر ولینگتون که لحظه‌ای در صورت شما می‌خندند و لحظه‌ی دیگر به قصد کُشت به سمت‌تان حمله‌ور می‌شوند، چالش اصلی بازی We Happy Few را تشکیل می‌دهد. درست است که مصرف قرص‌های جوی شرط اولیه لو نرفتن شما در بازی خواهد بود، اما عوامل دیگری مانند عبور از مناطق ممنوعه، نپوشیدن لباس مناسب یا حتی بروز رفتار غیرمعمول در سطح شهر نیز به سرعت توجه سایرِ شهروندان را به شما جلب خواهد کرد و به این ترتیب در کسری از ثانیه هویت‌تان آشکار می‌شود. این‌جا درست همان‌جایی است که (قرار است) سیستم مخفی‌کاری بازی به کمک‌مان بیاید.

گیم پلی

سیستم مخفی‌کاری این بازی اما در نوع خود از عجایب و غرایب به حساب می‌آید! از آن‌جایی که سازندگان چیزی به عنوان هوش مصنوعی برای NPCهای بازی در نظر نگرفته‌اند، ساکنین شهر به‌سانِ تعدادی موجود مسخ شده، هرکاری که دوست داشته باشند انجام می‌دهند و هیچ منطقی را هم قبول ندارند. به همین دلیل نمی‌توانید به‌درستی از الگوی رفتاری و حرکتی آن‌ها سر در بیاورید و با کوچک‌ترین اشتباهی که نادانسته مرتکب شوید (یا حتی مرتکب نشوید!) هویت‌تان آشکار می‌شود و پس از آن تمام اهالی شهر یک‌صدا به سمت‌تان هجوم می‌آورند؛ البته به شیوه‌ای خشن و در حالی‌که هرکدام سلاحی در دست دارند. پس از لو رفتن در بازی (که خب به لطف وجود باگ‌های بیشمار، زیاد هم اتفاق می‌افتد) دو انتخاب خواهید داشت: یا آن‌که بایستید و مردانه مبارزه کنید، یا دُم خود را روی کول‌تان بگذارید و فرار کنید. در کمال شگفتی، گزینه‌ی دوم همیشه جواب می‌دهد! مهم نیست چه تعداد دشمن در پی شما روانه باشند، تنها کافی است در یکی از کوچه‌های شهر، سطل زباله‌ای پیدا کنید و در برابر دیدگان همه به سرعت واردش شوید تا دشمنان‌تان پس از دقیقه‌ای دور هم چرخیدن، خسته شوند و پی کارشان بروند. به همین سادگی یکی دیگر از سیستم‌های مخفی‌کاری این بازی هم شکل می‌گیرد. درست است که این سیستم ضعیف شاید به ظاهر به نفع بازیکن باشد و کار ما را بسیار راحت ‌کند، اما ناسلامتی قرار است با یک «بازی ویدیویی» طرف باشیم، «بازی» یعنی ایجاد چالش و این روشی که سازندگان «وی هپی فیو» در پیش گرفته‌اند، کلِ چالش مخفی‌کاری بازی را از بین برده است.

گرافیک

همان‌طور که همه می‌دانیم یکی از المان‌های جذاب در بازی‌های جهان‌باز، سرک‌کشیدن به گوشه و کنارِ نقشه و پیدا کردن منابع مختلف و ترکیب‌ِ آن‌ها برای به‌دست آوردن منابع جدید است. نمی‌توان منکر این قضیه شد که منوهای ساخت و ساز بازی از جذابیتِ بصری بالایی برخوردارند، اما متاسفانه این جذابیت هم دردی از ناکارآمدی این بخش دوا نمی‌کند. به جز منابعی محدود که داشتن‌شان از همان لحظه ورود به بازی حیاتی به نظر می‌رسد، سایر منابعی که در طول بازی جمع می‌کنید عملاً بلا استفاده باقی خواهند ماند. تنوع بالای منابع به خودی خود می‌تواند امر مثبتی باشد، اما منابعی که هیچ سودی برای‌مان ندارند، تنها کوله‌پشتی ما را سنگین‌تر و در نتیجه سرعت حرکت‌مان را کند می‌کنند. البته این را هم بگوییم که گاهی درست معلوم نیست به کدام یک از منابع نیاز حیاتی خواهید داشت. این بازی حتی در ترتیب قرار دادن منابع در مسیر بازیکن هم شکست خورده و گاهی ممکن است در لحظه آخر به مشکلی جدی بربخورید و ناچار شوید برای به‌دست آوردن یکی از منابع، مسیری طولانی و بی‌هدف را سپری کنید.

 ای کاش مشکلات بازی به همین‌جا ختم می‌شد، اما متاسفانه باید بگوییم جهان‌باز بودن این بازی هم یکی دیگر از نواقص بزرگ آن است. درست است که در این بازی با نقشه‌ نسبتاً گسترده‌ای طرفیم، اما بیش‌تر فضای این دنیا عملاً بلا استفاده رها شده است. برای پرکردن این محیط وسیع، سازندگان از ماموریت‌های فرعی استفاده کرده‌اند که متاسفانه از کم‌ترین جذابیت ممکن برخوردارند و گویا تنها هدف طراحی‌شان فرستادن ما از از نقطه‌ی A به نقطه‌ی  B و سپس بازگشت به همان نقطه A است؛ جوری که صرفاً محیط بِلااستفاده‌ی بازی را به نمایش گذاشته باشند. البته یک وقت فکر نکنید ماموریت‌های اصلی بازی جبران این جذابیت را کرده‌اند! نخیر، به هیچ وجه. اکثر ماموریت‌ها در فشار دادن دکمه‌ای یا پیدا کردن «چیزی» که در همان دور و اطراف مثلاً روی نیمکتی کنارمان قرار دارد خلاصه می‌شود. دیگر اشاره‌ای به پازل‌های بازی نمی‌کنم که چیزی خنده‌دارتر و بی‌منطق‌تر از آن‌ها در این بازی وجود ندارد!

حرف پایانی

بازی We Happy Few داستانِ به نسبت قابل قبولی دارد، داستانی که متاسفانه بستر مناسبی برای ارائه‌اش پیدا نمی‌کند. شاید بهتر بود که این داستان در قالب دیگری به بازار ارائه می‌شد، یا شاید هم اگر سازندگان بلندپروازی را کنار گذاشته و سبک ساده‌تری برای روایت داستان خود پیدا می‌کردند، هرگز با معجونی بلا استفاده و ناکارآمد مانند این بازی روبه‌رو نمی‌شدیم. این بازی مستقل که مراحل ساختش توسط کمپانی Compulsion Games چهار سال و نیم به‌طول انجامید، در ساعات آغازین بازی تمام ظرفیت‌هایش را به زیبایی هرچه تمام‌تر به نمایش می‌گذارد، ولی در ادامه نشان‌مان می‌دهد که چطور نتوانسته از هیچ‌کدام از آن‌ها به درستی استفاده کند و حتی تنها در یک زمینه حرفی برای گفتن داشته باشد.

Verdict

We Happy Few has a acceptable story line, a great story that would be much more better if they released it on something different, like books or movies, video game industry has no place for such this stories, the beginning of the game is great but when we go further we can see it’s losing itself, anyway story line is not bad , graphic and arts are really great and if you’re interested into this game, go for it with no doubt

نمره گیم تاکس به We Happy Few : 

۷/۱۰

سازندگان : 

توسعه دهنده : Compulsion Games

ناشر : Compulsion Games, Gearbox Software, LLC, Microsoft Studios

Who Made

Developer : Compulsion Games

Publishers : Compulsion Games, Gearbox Software, LLC, Microsoft Studios

 

نقد و بررسی graveyard keeper

امروزه بازی های سبک شبیه سازی یا همان Simulation بسیار محبوب شده و تقریبا گیمری نیست که از این سبک خوشش نیاید و علاقه مند نباشد ، همچنین سازندگان بازی های رایانه ای هم به این سبک یعنی شبیه سازی بسیار علاقه نشان دادند و شاهد این بودیم که سازندگان بزرگی دست به تولید انواع شبیه سازی ها کرده اند و بازی های زیادی در این سبک به بازار منتشر شد که خیلی از آن ها نیز موفق شده اند تا نمرات خوبی را کسب کنند مانند بازی Goat Simulator که واقعا بازی جذاب و جالبی بود و بسیاری مخاطب جذب کرد و حالا استدیوی دیگری به نام Lazy Bear games بازی ای در سبک شبیه سازی منتشر کرده است ولی شباهتی به بازی Goat Simulator ندارد! این بازی بیشتر شما را به یاد بازی های مدیریت شهر و سهر سازی می اندازد، با تیم گیم تاکس و نقد و بررسی بازی graveyard keeper همراه ما باشید.

بازی graveyard keeper از آن دسته از بازی هایی است که شاید شما در وهله اول کامل با مکانیزم و نحوه انجام گیم پلی آن راحت نباشید و فکر کنید که زیاد جذاب نیست و در آن غرق نشوید اما پس از گذشت ۴-۵ ساعت از بازی کردن تازه مکانیزم و گیم پلی آن را درک میکنید و با آن احساس راحتی میکنید و از بازی نهایت لذت را میبرید.

اگرچه تمام گیم پلی های بازی فوق العاده باشد اما یک بازی خوب به یک داستان قوی نیز احتیاج دارد و در graveyard keeper داستان بازی درباره این است که نقش اصلی بازی که شما وظ رریفه کنترل و بازی کردن با آن را دارید توسط یک تصادف یا یک ماشین میمیرد و در این قبرستان که بازی در آن جریان دارد از خواب بلند میشود و قضیه آنجا جالب می شود که هربار که از خواب بلند میشود یک داستان جدید و اتفاق جدید برای او یعنی شخصیت اصلی رخ میدهد و وظیفه شما این است که با کنترل او از قبرستان فرار کنید و راه منزل را پیدا کنید.

همچنین میتوانید کار های دیگری نیز انجام دهید، مثلا جنازه های داخل قبرستان را مرتب کنید و قبر بسازید و یا حتی چیز هایی که ساخته اید را بفروشید و پول در بیاورید، همانطور که گفتیم پس از ۴-۵ ساعت بازی کردن کاملا به آن عادت میکنید و لذت خواهید برد.

اما بازی به قدری بزرگ است که به همینجا خاتمه نمیابد و به عنوان مثال شما برای ساخت و ساز احتیاج به منابع دارید و برای کسب منابع دو راه دارید یا پول خرج کنید که کار عاقلانه ای نیست و یا راجع به منابع اطلاعات داشته باشید برای اینکه راجع به منابع اطلاعات داشته باشید تا بتوانید منابع خود را بسازید باید یکسری ماموریت انجام دهید تا این توانایی به کاراکتر شما داده شود ، این فقط یک بخش کوچک از بازی بود! شما تصور کنید که این بازی چقدر بزرگ و جذاب است.

جزییات در این بازی بسیار بالاست و تقریبا بالاترین سطح جزییات در این سبک از بازی ها و شبیه سازی ها را داراست که باعث زیبایی بازی و مهیج تر شدن بازی میشود و از همه مهمتر بازی را طولاتی میکند که این خودش یک نکته مثبت بسیار خوب است.

نکات مثبت :

خلاقانه بودن ایده بازی
جزییات بالا
مراحل فرعی خوب و زیبا

نکات منفی‌ :

تکراری شدن برخی از بخش های بازی
نبود موسیقی های لازم
سخت بودن کنترل بازی برای برخی از افراد

 

حرف آخر

بازی graveyard keeper یک بازی بسیار بزرگ و جالب است که شاید در نگاه اول تصور کنید که بازی کوچک است و زیاد جزییات ندارد اما این درست نیست و این بازی میتوانید برای ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر اهل بازی کردن بازی های این سبکی و مدیریتی هستید حتما این بازی را به شما پیشنهاد میکنیم.

Verdict

graveyard keeper is a Big and Great game which includes a lots of side missions and details which can entertain you for hours, in first look you might think that this is a small game with no details but that’s not true, if you’re a big fan of these type of games (managing games) we really recommend you to play this game

سازندگان : 

توسعه دهنده : Lazy Bear games

ناشر : TinyBuild

Who Made

Developer : Lazy Bear games

Publisher : TinyBuild

نقد و بررسی بازی Titan Quest برای Nintendo Switch

بازی بسیار زیبای Titan Quest که چندی پیش برای موبایل ها عرضه شده بود حالا برای نینتندو سوییچ در دسترس است!

برای ورود به بازی باید ابتدا شخصیت مورد نظرتان را تعیین کنید. می‌توان گفت. بازی با دوربین استراتژی روایت می‌شود اما بازی به شما اجازه نمی‌دهد که با لمس کردن نقطه‌ای روی زمین کاراکترتان را حرکت دهید بلکه حتما می‌بایست از دسته‌ی مجازی روی تصویر استفاده کرد. متاسفانه عملکرد این دسته نیز چندان دقیق نیست و خیلی مواقع پیش می‌آید که جهت‌یابی اشتباه صورت می‌گیرد. همچنین تقریبا همیشه پس از برداشتن دست از روی صفحه، شخصیت اصلی بازهم مقداری به راه رفتن ادامه می‌دهد. با توجه به این کنترل پر ایراد بهتر است که دوربین در بیش‌ترین حالت دورنمایی قرار بگیرد. به‌خصوص که رابط کاربری بازی نیز شلوغ است و همچنین تسلط شما به محیط پیرامونی افزایش می‌یابد. البته نقشه‌ی کوچک بازی هم اطلاعات مفیدی در اختیار شما قرار می‌دهد. در این نقشه محیط‌های اکتشاف نشده سیاه هستند و نقاط مهم با علامت‌های مختلف مشخص شده‌اند. البته متاسفانه برای گوشی‌های همراه چنین نقشه‌ای زیادی ریز است و ایراد دیگر این‌که علامت ماموریت‌هایی که به اتمام رسانده‌اید حذف نمی‌شوند که این ممکن است شما را به اشتباه بیندازد.

مبارزات بازی

مبارزات بازی بسیار ساده هستند. تولیدکننده بازی مدعی است که این اثر در زیر مجموعه سبک Hack and slash هم قرار دارد اما واقعا شما برای اجرای اعمال استانداردی که در آن نوع بازی‌ها یافت می‌شود امکانات خاصی در اختیار ندارید. چراکه در نهایت هر سلاحی هم که در دست داشته باشید می‌بایست تنها یک دکمه را نگه دارید تا قهرمان بازی خودش با ضرباتی که چندضرب خاصی هم ندارند موجودات درون بازی را بکشد. چیزی که اغلب، سرنوشت مبارزات را  تعیین می‌کند، نه مهارت در مبارزه، بلکه انتخاب کلاس‌ها و قدرت‌های مناسب در زمان افزایش تراز و مدیریت صحیح لیست آیتم‌هایی است که جمع‌آوری کرده‌اید. البته این‌که از میان کلاس‌های موجود در بازی کدام را انتخاب کنید یا این‌که از میان صفاتی مانند سلامتی، قدرت بدنی، هوشمند و… کدام را انتخاب کنید شاید بیش‌تر به سلیقه شما و تجربیات قبلی‌تان از بازی‌های نقش‌آفرینی بستگی داشته باشد. همچنین بازی بر روی درجه سختی معمولی آن‌قدر چالش‌برانگیز نیست که بتوان گفت انتخاب یک صفت یا قدرت اشتباه ممکن است سرنوشت شما را تغییر دهد.

بخش فنی

بازی از نظر فنی قابل‌قبول است. محیط جهان باز، پوشش‌های گیاهی گوناگون، گردش کامل شبانه‌روز و نورپردازی پویا، شهرهای بزرگ و… همه تایید کننده این گزاره هستند. البته اگر دوربین بازی را بزرگ‌نمایی کنید‌ بافت مدل‌های سه‌بعدی شاید کمی آزاردهنده به نظر برسند.

داستان بازی

پیش‌تر گفتیم که داستان بازی جذابیت چندانی ندارد اما نباید از حق بگذریم که توسعه‌دهنده‌های بازی برای تک‌تک ماموریت‌ها زحمت زیادی کشیده‌اند. در این بازی حتی برای مراحل جانبی دیالوگ ضبط شده و دیالوگ‌های نوشته شده و مطالبی که بیان می‌شوند نیز در نوع خود جالب هستند تا به انجام درخواست‌های مردم ترغیب شوید. هرچند به طبع در چنین بازی‌ای تقریبا همه‌چیز به برداشتن آیتمی خاص یا نابودی دشمنان خلاصه می‌شود. اما همین دشمنان و آیتم‌ها، بسیار متنوع و پرتعداد هستند که هرکدام ویژگی‌های منحصربه‌فرد خویش را دارند.

حرف آخر

به جز چند مشکل کوچک در بافت ها و کمی شلوغ بودن HUD بازی ، همه چیز عالی میباشد و این بازی رو به شما توصیه میکنیم.

Verdict

There are some problems with textures and HUD is a little complicated but the game itself is amazing and enjoyable, we highly recommend it to you

نکات مثبت

گیم پلی جذاب

نکات منفی

مشکل در تکسچر ها

موسیقی ها میتوانست بهتر باشد

نمره گیم تاکس به Titan Quest Nintendo Switch

۸.۵/۱۰

 

سازندگان

توسعه دهنده : Iron Lore Entertainment, Demiurge Studios

ناشر : THQ

Who Made

Developer : Iron Lore Entertainment, Demiurge Studios

Publisher : THQ